ژنتیک نه نشانه نهایی هویت، بلکه ابزاری برای فهم بهتر گذشته
به گزارش تیکاگو به نقل ازسلامت نیوز

به گزارش سلامت نیوز به نقل از پیام ما، مفهوم تبار ژنتیکی همواره کنجکاوی انسانها را برانگیخته است. شرکتهای مشهور بزرگی در جهان حالا این کنجکاوی را به یک صنعت چندمیلیارد دلاری تبدیل کردهاند؛ جایی که افراد میتوانند بفهمند «جنوب اروپایی»، «شرق آسیایی»، «بریتانیایی ــ ایرلندی» یا «آفریقایی» هستند.
برخی حتی با کشف ریشههای تاریخی مانند«وایکینگ»یا«یانمایا» شگفتزده میشوند و این یافتهها را بخش مهمی از هویت خود تلقی میکنند.اما حقیقتی ناخوشایند وجود دارد: این برچسبها و دستهبندیها از نظر تاریخی، فرهنگی و حتی ژنتیکی عمدتا بیمعنی هستند. یافتن ژنهایی که به وایکینگها نسبت داده شدهاند، به این معنا نیست که شما واقعا «بخشی از وایکینگها» هستید. دلیل اصلی آن است که علم ژنتیک جمعیت هنوز کامل و دقیق نیست و آنچه «تبار» نامیده میشود، صرفا تقریبی از شباهت ژنتیکی فرد با جمعیتهای مرجع به شمار میرود.
جمعیتهای مرجع؛ واقعیت یا ساختگی؟
جمعیتهای مرجع ابزارهای مصنوعی هستند که دانشمندان برای مدلسازی تبار استفاده میکنند. اغلب این جمعیتها براساس ژنومهای باستانی از دورهها و مکانهای مختلف ساخته میشوند، مانند «استپیها»، «رومیها»، «اسلاوها» یا «آنگلوساکسونها». اما این برچسبها، جهانی یا عینی نیستند و انتخاب آنها میتواند نتایج تحلیل را تا حد زیادی تحت تأثیر قرار دهد.مشکل اصلی این است که چنین دستهبندیهایی تحرک انسانی در چندصد سال اخیر را نادیده میگیرند و تصور میکنند جمعیتها همیشه در یک مکان ثابت باقی ماندهاند. درحالیکه مطالعات ژنومی باستانی نشان میدهد مهاجرتها و اختلاط جمعیتها همیشه جریان داشتهاند؛ از مهاجرت انسان از آفریقا ۶۰ تا ۷۰هزار سال پیش گرفته تا تجارت بردگان اقیانوس اطلس در قرن ۱۶، حرکت و اختلاط انسانها همواره وجود داشته است.
تنوع ظاهری، شباهت ژنتیکی
بهظاهر، انسانها بسیار متنوع هستند: رنگ پوست، جنسیت، هویت جنسی، رنگ مو و چشم، قد، وزن، شکل صورت و مقاومت دربرابربیماریها،همگی متفاوتند. بااینحال،مایکی ازکمتنوعترین گونههادرجهان هستیم.انسانها حدود ۹۹.۹درصد ژنوم خود را با هم به اشتراک میگذارند، به این معنا که دو فرد بهطور تصادفی تنها در بخش بسیار کوچکی از ژنوم خود تفاوت دارند.به همین دلیل، تعریف جمعیت انسانی دشوار است و مرزهای جمعیتی میتوانند به دلخواه گسترده یا محدود شوند. در ژنتیک جمعیت، جمعیت به گروهی از افراد گفته میشود که با یکدیگر جفتگیری میکنند و تا حدی از سایر گروهها متمایزند. این جمعیتها گاهی با ویژگیهای فرهنگی یا جغرافیایی توصیف میشوند، مانند زبان متفاوت یا محدودیت به جزیره یا مرزهای یک کشور.بااینحال، هیچ جمعیت انسانی واقعا منزوی نیست.ما همگی از لحاظ نسبشناسی تا حدی با هم مرتبطیم و هیچ مرز ژنتیکی کاملا مشخصی وجود ندارد.
جمعیتهای واقعی در طبیعت و تفاوت با انسانها
در طبیعت، جمعیتهای ژنتیکی مشخص وجود دارند، زیرا برخی گونهها محدود به مناطق خاص و کاملا جدا از دیگران هستند؛ مانند «لمورها» در ماداگاسکار یا «ددوی» منقرضشده در موریس. این حالت که «آندمیک» نامیده میشود، تقریبا در انسانها یافت نمیشود. هرچند انسانها در طول دههاهزار سال با محیطهای خاص سازگار شدهاند، اما الگوهای جغرافیایی تفاوتها مانند رنگ پوست یا ژنهای مقاومت به بیماریها، بیشتر توهمی از تمایز واقعی هستند.
مفهوم نژاد، بهعنوانمثال، براساس ژنهای رنگدانه شکل گرفته است. بااینحال، مطالعات ژنومی نشان دادهاند که تفاوتها تدریجی و پیوسته هستند و هیچ دستهبندی نژادی ثابت و عینی وجود ندارد.
چالشهای تحلیل ژنوم انسانی
ژنوم انسان شامل میلیاردها نقطه نوکلئوتیدی است (نوکلئوتید، یک مولکول آلی است که واحد سازنده اسیدهای نوکلئیک DNA و RNA به شمار میرود. به جرات میتوان گفت نوکلئوتیدها درون زنجیره DNA، ماده ژنتیکی همه موجودات زنده شناختهشده را تشکیل میدهند.) که میتوانند در افراد مختلف متفاوت باشند. تحلیل این حجم داده بسیار پیچیده است و مدلهای سنتی مانند درختهای ژنتیکی فیلوژنتیک تصویر روشن و واقعی ارائه نمیدهند. به همین دلیل، بسیاری از برچسبهای جمعیتی بهتدریج کنار گذاشته شدهاند. برای مثال، استفاده از واژه «کاکاسیایی» در مقالات علمی، از ۱۲درصد در میانه قرن بیستم به کمتر از یک درصد در ابتدای قرن بیستویکم کاهش یافته است؛ درحالیکه برچسبهای قارهای مانند «اروپایی» افزایش چشمگیری داشتهاند.
امروزه ژنتیکدانان پیشنهاد میکنند که تبار ژنتیکی با دایرههای همپوشان نمایش داده شود. در مطالعهای روی ۶۰۹ نفر از قاره آمریکا، تنها ۳۹میلیون موقعیت ژنتیکی قابل مشاهده یافت شد و اگر محدود به گونههای رایج شوند، این عدد به یکمیلیون کاهش مییابد، که بخش بسیار کوچکی از ژنوم است.
شباهت و همپوشانی میان جمعیتها
تحلیلهای مشابه نشان دادهاند که تفاوتهای ژنتیکی میان جمعیتها بسیار اندک است و هیچ جمعیت جغرافیایی دارای ژنهای انحصاری نیست. به عبارتی، واریانتهایی که در یک منطقه شایع هستند، معمولا در سایر مناطق نیز با فراوانی مشابه یافت میشوند. این واقعیت، ایده نژاد بهعنوان یک دستهبندی بیولوژیکی واقعی را تضعیف میکند.بنابراین، پیشینه ژنتیکی به تنهایی تعیینکننده هویت نیست، بلکه تنها بخشی از کلیت هویت ما را تشکیل میدهد. از آنجا که هر فرد ترکیبی از ویژگیهای ژنتیکی متفاوت است، نمیتوان مرز دقیق و تفکیکشدهای بین گروههای مختلف انسانی قائل شد.
ژنتیک باستانی و تبار دقیق
امروزه با پیشرفت ژنتیک باستانی، محققان میتوانند به مکانها و دورههای زمانی مشخصی که اسکلتها از آنها آمدهاند ارجاع دهند. این رویکرد بهجای مدلهای انتزاعی گذشته، پایهای غنیتر برای درک هویت جمعی و گذشته مشترک انسانها فراهم میکند.به بیان ساده، ژنتیک تنها یکی از ابزارها برای شناخت هویت و تاریخ انسانهاست. درک ما از تبار، فرهنگ و تاریخ انسانی، نیازمند تلفیق دادههای ژنتیکی با شواهد تاریخی، باستانشناسی و فرهنگی است. تبار ژنتیکی نمیتواند هویت فرد را تعریف کند؛ انسانها موجوداتی بهشدت مرتبط وشبیه به هم هستند و برچسبهایی مانند «وایکینگ» یا «جنوب اروپایی» بیشتر نمادین و تقریبی است. با وجود تفاوتهای ظاهری، ما اکثریت ژنوم خود را با یکدیگر به اشتراک میگذاریم.استفاده از ژنتیک باستانی و مطالعه دقیق جمعیتها به ما میآموزد که هویت و تاریخ بشر، فراسوی ژنهاست و پیچیدگی آن تنها در تلفیقی از علم، تاریخ و فرهنگ به درک میآید.به این ترتیب، ژنتیک نه نشانه نهایی هویت، بلکه ابزاری برای فهم بهتر گذشته و پیوندهای مشترک انسانهاست.





