ریشههای تب تیزهوشان در ساختار فرهنگی جامعه
به گزارش تیکاگو به نقل ازسلامت نیوز

به گزارش سلامت نیوز به نقل از اطلاعات، در یک دهه اخیر، سیاستگذاران آموزش و پرورش در برابر رشد مدارس سمپاد (استعدادهای درخشان) با موضعی دوگانه و پیچیده ظاهر شدهاند؛ نه آنقدر مشتاق که این شبکه را بیمحابا توسعه بخشند و نه آنقدر منتقد که حکم به حذف آن بدهند. این میانهروی، بازتابی از یک تنش دیرپا در نظام آموزشی ایران است و این پرسش را در اذهان شکل میدهد که چگونه میتوان استعدادهای برتر را پرورش داد، بیآنکه به نابرابری آموزشی دامن زده شود؟
الهام یاوری، رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان، بارها تأکید کرده که توسعه سمپاد «متوقف» نشده، اما باید به دور از شتابزدگی باشد. او سهم هدفگذاریشده سمپاد را تنها «دو درصدِ جمعیت دانشآموزی شهری» میداند. این عدد نشان میدهد مدیران سمپاد بر محدودیت کمّی و حفظ کیفیت، پافشاری دارند.
از نگاه آنان، سمپاد باید مکانی برای پرورش نخبگان واقعی باشد، نه صرفا ویترینی برای تمایز طبقاتی. یاوری حتی این تمایز مبتنی بر استعداد را نوعی عدالت آموزشی میخواند و معتقد است که این عدالت به جای ثروت و امکان مالی، استعداد را معیار انتخاب قرا ر میدهد.
با اینحال، مخالفتها همچنان پابرجاست. بخشی از بدنه آموزشوپرورش معتقد است که جداسازی زودهنگام دانشآموزان، پرورش «گلخانهای» ایجاد میکند و بر شکاف میان مدارس خاص و عادی میافزاید.
برخی کارشناسان نیز هشدار میدهند که گسترش بیشازحد سمپاد میتواند منابع محدود آموزش را به سود مدارس خاص منحرف کند. همین کشاکش، امروز تب تیزهوشان را به مسألهای جدی و چندلایه بدل کرده است.
تنوع بیقاعده مدارس
در چشماندازی که تب تیزهوشان به یکی از پدیدههای فراگیر آموزشی تبدیل شده، دکتر محمدعلی قائمپور، جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه فرهنگیان، ریشههای این تب را واکاوی میکند.
این استاد دانشگاه معتقد است برای فهم مسألهای که امروز به صورت تب تیزهوشان در مدارس ایران وجود دارد، ابتدا باید مسأله را از زاویه «تنوع مدارس» بررسی کرد.
قائمپور میگوید: ایران جایی است که حدود ۲۰ گونه مدرسه، از شاهد و تیزهوشان تا هیأتامنایی، غیردولتی و مدارس خاص بینام در آن، کنار هم رشد کردهاند. چنین تکثری در کمتر کشوری دیده میشود و باید گفت همین گوناگونی، بستر مناسبی برای شکلگیری تب تیزهوشان فراهم کرده است.
او میافزاید: چه دلیلی وجود دارد که نظام آموزشی یکپارچه، سالها بر حفظ چنین گوناگونی پای بفشارد؟ تداوم گسترش مدارس خاص را نمیتوان صرفا به نیاز آموزشی نسبت داد. بخشی از این روند ناشی از نفوذ سودجویانی است که در نظام آموزشی نقشآفرینی میکنند و از ارزشگذاری و تصمیمسازی به سود خود بهره میبرند. در کنار آن، ضعف کارشناسی و فقدان تخصص در سطح تصمیمگیری نیز زمینهساز شده است؛ جایی که ذینفعان ضرورت چنین مدارسی را القا و کارشناسان، بیتوجه به پیامدهای اجتماعی و آموزشی، آن را تأیید میکنند. نتیجه این چرخه، طراحی برنامههای درسی نامناسب و فرآیندهایی است که کیفیت و عدالت آموزشی را به طور جدی مختل میکند.
ریشههای تب تیزهوشان در ساختار فرهنگی جامعه نیز قابل مشاهده است. خانوادهها مدرسه را به نمادی از شأن اجتماعی بدل کردهاند و ورود به سمپاد را یکی از مهمترین نشانهای منزلتیابی میدانند. بدینترتیب، مدارس تیزهوشان، هم کارکرد آموزشی یافتهاند و هم کارکرد نمادین و اجتماعی؛ کارکردی که خود به بازتولید فشار و رقابت در میان خانوادهها دامن میزند.
از جداسازی تا پیامدهای اجتماعی
در حالی که مدارس تیزهوشان در آغاز با هدف حمایت از دانشآموزان با توان شناختی بالا شکل گرفتند، امروز پیامدهای اجتماعی و فرهنگی آن بیشازپیش مورد نقد قرار میگیرد.
به گفته قائمپور، اصل استدلال برای ایجاد این مدارس قابل دفاع است، زیرا برخی دانشآموزان باهوش در کلاسهای عادی ممکن است آسیب ببینند، اما ایران برخلاف بسیاری کشورها تنها یک راهکار را برای حل مشکل برگزیده و آن هم جداسازی کامل است.
این جامعهشناس تأکید میکند: در ابتدا مشکلی دیده نمیشد، ولی به تدریج پیامدها آشکار شد؛ پیامدهایی مثل شکلگیری عطش اجتماعی و شکاف منزلتی تا رشد کلاسهای تقویتی، استفاده از معلمان خصوصی و تحمیل هزینههای سنگین بر خانوادهها.
در این میان، برخی دانشآموزان تیزهوش نیز با انزوای اجتماعی روبهرو میشوند. آنان از جمع دوستان خود جدا شده و زیر بار برچسب باهوش بودن قرار میگیرند.
این برچسب ممکن است باعث ایجاد احساسات دوگانهای از برتریجویی تا اضطراب ناشی از توقعات شود.
به باور او، این روند، مسیر جامعهپذیری دانشآموزان را هم تغییر میدهد: تمرکز بیش از حد مدارس سمپاد بر هوش ریاضی، دانشآموزان را یکبعدی تربیت میکند و آنان را از تنوع فکری و فرهنگی محروم میسازد، در حالیکه زیست در جامعه و جهانیشدن، نیازمند مهارت تعامل با گروههای گوناگون است. این یکسویهپروری به جای تقویت شایستگیهای چندبعدی، چشمانداز باریکی از رشد ایجاد میکند.
در سوی دیگر، دانشآموزان مدارس عادی نیز از حضور همکلاسیهای باهوشتر محروم میشوند، در حالی که این حضور میتواند در مدارس عادی تعادل و همافزایی ایجاد کند.
قائمپور با اشاره به تجربه کشورهایی مانند فنلاند توضیح میدهد: در آنجا جداسازی گسترده دانشآموزان بر اساس هوش یا توانایی صورت نمیگیرد، مسئولیت اصلی بر دوش معلم است که باید با مهارت و تبحر خود تفاوتهای یادگیری را مدیریت و برای هر سطح از دانشآموزان، فعالیتهای متناسب طراحی کند. این رویکرد مانع از انزوای دانشآموزان تیزهوش میشود و امکان همافزایی میان گروههای مختلف را فراهم میآورد. در چنین نظامی، کلاس درس به محیطی متنوع و پویا بدل میشود که در آن همه دانشآموزان، فارغ از سطح توانایی، فرصت رشد و تعامل دارند.
استعدادها در سایه فشار والدین
شنیدن نظرات معلمان درباره مدارس تیزهوشان نیز خالی از لطف نیست؛ چرا که آنان از نزدیک با واقعیتهای کلاس درس و فشارهای آموزشی روبهرو هستند و تجربههایشان میتواند تصویر روشنتری از فرصتها و چالشها ارائه دهد.
فائزه قراگوزلو، معلم پایه ششم ابتدایی مدرسه پسرانه بعثت با هشت سال سابقه تدریس، معتقد است مشکل اصلی مدارس تیزهوشان، خود مدارس نیستند، بلکه ارزشگذاری نادرست خانوادههاست.
او میگوید: هنوز بسیاری از والدین فکر میکنند فرزندشان تنها وقتی موفق است که در رشتههای مهندسی یا پزشکی قبول شود. واقعیت این است که استعدادیابی در خانوادهها بهدرستی انجام نمیشود و نیاز به فرهنگسازی دارد. بارها دیدهام که چون دخترخاله یا پسرعموی دانشآموز وارد مدرسه تیزهوشان شده است، خانوادهها فرزند خود را به هر قیمتی به همان مسیر هل میدهند.
فشار و استرس برای کودک بسیار سنگین است و گاهی حتی اگر هم قبولی به دست بیاورد، خوشحال نخواهد بود. بعضی بچهها زیر بار این فشار افسرده میشوند.
این معلم جوان معتقد است چون آموزشوپرورش از نظر امکانات و بودجه محدودیت دارد، خانوادهها تصور میکنند تنها راه بهرهمندی از آموزش باکیفیت، ورود به مدارس تیزهوشان است. این مدارس میتوانند فرصت باشند، اما فقط برای کسانی که واقعا علاقه، توانایی و ظرفیت روانی ورود به آن را دارند، نه برای کودکانی که قربانی رقابتهای بزرگسالان شدهاند.
وی میافزاید: در کلاس درس من دانشآموزانی با استعدادهای خیرهکننده در زمینه هنر، ورزش و سایر دروس وجود دارند، اما علاقه و ذوقشان اغلب نادیده گرفته میشود، چون مسیر تحصیلی آنها باید از فیلتر کنکور مهندسی و پزشکی عبور کند. فرصتهای شغلی محدود نیز باعث میشود گرایشها به رشتههای خاص افزایش یابد.
ضرورت انکارناپذیر
مرتضی کرمی، مدرس کلاسهای آمادگی ورود به مدارس تیزهوشان ، وجود مدارس سمپاد را ضرورتی انکارناپذیر میداند و در استدلال سخنان خود میگوید: یک گروه از دانشآموزان در زمینه درسی چند پله جلوتر از همسالان خود حرکت میکنند. طبیعی است که اگر این استعدادها در کنار دانشآموزان متوسط یا ضعیفتر قرار بگیرند، هم حوصلهشان سر میرود و هم وقتشان تلف میشود، بنابراین باید محیطی ویژه برایشان فراهم شود تا فراتر از کتاب و به صورت تخصصیتر آموزش ببینند. این موضوع هم به پیشرفت فردی آنها کمک میکند و هم در نهایت به پیشرفت کشور منجر خواهد شد.
با این حال، کرمی روند جذب دانشآموزان در مدارس سمپاد را ناقص میداند. او با اشاره به نظریه «هوشهای چندگانه» گاردنر توضیح میدهد: ما بیش از ۱۰ نوع هوش داریم و هیچ انسانی نیست که بهره هوشی پایینی داشته باشد. هر فرد در چند زمینه توانایی و استعداد دارد، اما آزمونهای سمپاد تنها سه یا چهار نوع هوش را میسنجند و بسیاری از ظرفیتهای دیگر مثل هوش حرکتی یا درونفردی را نادیده میگیرند. همین موضوع باعث میشود دانشآموزانی با استعدادهای درسی بالا، اما فاقد توانایی مدیریت استرس از ورود به این مدارس باز بمانند، در حالی که ممکن است دانشآموزی با توانایی کمتر درسی صرفا به دلیل کنترل بهتر شرایط آزمون، پذیرفته شود.
او در جمعبندی دیدگاهش میافزاید: مدارس تیزهوشان باید برقرار باشند، اما روند جذب دانشآموزان در آنها نیازمند بازنگری جدی است.





