درمان درد با شعرخوانی – سلامت نیوز
به گزارش تیکاگو به نقل ازسلامت نیوز

به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم،در روزهایی که بیماری، سوگواری، و تغییرهای بزرگ زندگی فشار روحی و روانی زیادی به ما وارد میکنند، شعر میتواند به عنوان یک پناه و ابزار معنوی قوی عمل کند. این نکته دقیقا همان چیزی است که پژوهشها و تجربههای ادبی درباره نقش شعر در زندگی انسان نشانمیدهد.
شعر؛ همراهی در لحظات دشوار
وقتی انسان با بیماری یا فقدان عزیزی روبهرو میشود، معمولا کلمات معمولی برای توصیف احساسات عمیق کافی نیستند.
در چنین لحظاتی، شعر با زبان استعاری و تصویرسازیهایش میتواند احساسات را قابل لمس کند، حتی زمانی که بیان صریحِ آنها دشوار است. این نوع بیان به ما کمک میکند تا احساساتمان را نه فقط درک بلکه آنها را تحمل کنیم. شعر بهویژه در دوران سوگواری اهمیت دارد. وقتی کسی عزیزی را از دست میدهد، نوشتن یا خواندن شعر میتواند کمک کند تا احساسات درونی به واژه تبدیل شوند، حتی وقتی ذهن توان تمرکز یا فکر کردن ندارد. به گفته کارشناسان سوگ، همین فرآیند بیان ادبی، میتواند راهی برای کشف معنا و حتی امید در دل غم باشد.
چگونه شعر، ما را با تجربههای جهانی پیوند میدهد؟
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد شعر این است که تجربههای شخصی را به تجربههای جمعی پیوند میدهد. وقتی میخوانیم یا مینویسیم، درمییابیم که بسیاری از احساسات ما قبلا توسط انسانهای دیگر در قالب کلمات بیان شدهاند. این یادآوری تجربههای مشترک بشر میتواند از تنهایی عاطفی بکاهد و به ما احساس تعلق بدهد، حس مهمی که بسیاری از افراد در هنگام بیماری یا سوگ از دست میدهند.
مطالعات علمی نشان دادهاند که مشارکت در شعر (چه خواندن و چه نوشتن) میتواند احساسات تنهایی، اضطراب و افسردگی را کاهش دهد و به افراد کمک کند بهتر با مشکلات روانی و سوگ کنار بیایند. در یک بررسی، حدود نیمی از شرکتکنندگان گفتند که شعر به آنها کمک کرده احساسات تنهایی و اضطراب را بهتر مدیریت کنند.
شعر و فرآیند «بیان درد»
شعر اغلب از تصویر و استعاره استفاده میکند تا تجربههای انسانی را با عمق بیشتری نمایش دهد. وقتی یکی از شاعران در کتاب جدیدش درباره پارکینسون و زندگی با بیماری مینویسد، تصویرسازیهای او نهتنها درد را توصیف میکنند، بلکه به ما کمک میکنند آن را از منظر تجربه انسانی درک کنیم. چنین طرحهایی به ما امکان میدهند که بهجای فرار از درد، با آن روبرو شویم و معنا بسازیم.
این نوع شعر، حتی اگر خودمان تجربه مستقیم همان بیماری را نداشته باشیم، به ما اجازه «ورود به تجربه دیگری» را میدهد، تجربهای که ممکن است دردناک باشد، اما ما را از احساس انزوا و جدایی رها میکند.
شعر بهعنوان «زبان درونی احساسات»
وقتی در سوگ عزیزانمان هستیم یا با بیماری یا تغییر عمیق در زندگی روبهرو میشویم، غالبا واژگان عادی قاصر از توصیف احساساتاست. در این موقعیتها، شعر به ما کمک میکند آنچه در درون است را بیرون بیاوریم و از آشفتگیهای درونی رونمایی کنیم.
این موضوع باعث میشود شعر نه فقط ابزار هنری، بلکه ابزاری درمانی و تعاملی باشد که به ما امکان میدهد احساسات را بهتر بفهمیم و نسبت به آنها واکنش سالمتر داشته باشیم.
شعر و شکلدهی به هویت در مواجهه با بحران
مواجهه با بیماری یا تغییرهای بنیادین، نهفقط یک چالش جسمی یا روانی، بلکه تغییری در هویت شخص است. در چنین شرایطی، شعر میتواند مانند آینهای درونی عمل کند که به ما کمک میکند بازتاب حالات پیچیده خود را بپذیریم و درک کنیم. استعارهها و تصاویر شعری میتوانند احساسات متناقض، تردیدها و امیدها را به فرمهایی قابل مشاهده و قابل تحمل تبدیل کنند. شعر به ما نشان میدهد که رنج تجربه انسانی نه یک بیماری شخصی، بلکه بخش جداییناپذیری از تاریخ و افسانههای مشترک بشر است. این دیدگاه میتواند به ما کمک کند در مواجهه با تغییرهای زندگی، نهتنها مقاومت کنیم بلکه احساس ارزشمندی و پیوستگی بیشتری داشته باشیم.





