حمایت روسیه از ونزوئلا چه پیامی برای واشنگتن دارد؟
به گزارش تیکاگو به نقل از اقتصاد آنلاین
به گزارش اقتصادآنلاین، ابراز «نگرانی جدی» سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، درباره فعالیتهای نظامی آمریکا در آبهای کارائیب که در جریان گفتوگوی تلفنی او با ایوان خیل، وزیر خارجه ونزوئلا، مطرح شد، بیش از آنکه به واقعیتهای فوری نظامی مربوط باشد، حامل پیامی راهبردی است. در ظاهر، این گفتوگو چیزی جز اعلام همبستگی دیپلماتیک میان دو کشوری نیست که هر دو تحت تحریم قرار دارند و در برابر واشنگتن موضع مشترکی اتخاذ کردهاند. اما در لایهای عمیقتر، این موضعگیری از پویایی مهمتری پرده برمیدارد: عادیسازی تدریجی حضور قدرتهای فرامنطقهای در نیمکره غربی، حضوری که نه بهعنوان تحریکآمیز، بلکه بهمثابه موازنهسازی دفاعی در برابر نفوذ ایالات متحده بازتعریف میشود.
این رویداد در زمانی رخ میدهد که فشار آمریکا بر ونزوئلا از انزوای اقتصادی صرف به سمت اقدامات سختگیرانهتر و قهریتر حرکت کرده است. توقیف نفتکشهای ونزوئلایی و طرح مباحث مربوط به مداخله گستردهتر دریایی، نشاندهنده تحول در شیوه اجرای تحریمهاست؛ تحولی که ابزارهای مالی و حقوقی را به اقدامات عملی در دریا و حتی استفاده از زور نزدیک میکند. از این منظر، واکنش مسکو را نباید صرفاً حمایت از کاراکاس دانست، بلکه باید آن را نقدی مستقیم بر نحوه تبدیل تحریمها به ابزاری با ماهیت نظامی تلقی کرد.
تحریمها بهمثابه تشدید تنش
یکی از مهمترین ابعاد گفتوگوی لاوروف و خیل، توصیف اقدامات آمریکا بهعنوان «تشدیدکننده تنش» است. بهطور سنتی، واشنگتن تحریمها را جایگزینی برای استفاده از نیروی نظامی معرفی میکند؛ ابزارهایی قهری، اما غیرخشونتآمیز که قرار است از بروز درگیری مسلحانه جلوگیری کنند. روسیه و ونزوئلا بهصورت آگاهانه در حال به چالش کشیدن این روایت هستند. با تصویر کردن توقیف نفتکشها و محاصرههای دریایی بهعنوان مصادیق تشدید نظامی، آنها میکوشند مرز میان تحریم و جنگ را از میان بردارند.
این بازتعریف اهداف راهبردی متعددی را دنبال میکند. نخست، مشروعیتزدایی از اقدامات اجرایی آمریکا در نگاه کشورهای جنوب جهانی؛ کشورهایی که بسیاری از آنها تحریمها را نه فشار هدفمند، بلکه نوعی مجازات جمعی تجربه کردهاند. دوم، ایجاد فضای سیاسی برای توجیه حضور روسیه در کارائیب بهعنوان عاملی تثبیتکننده، نه بیثباتکننده. اگر اجرای تحریمها بهعنوان تجاوز تلقی شود، آنگاه موازنهسازی در برابر آن ماهیتی دفاعی پیدا میکند.
از این منظر، مناقشه صرفاً درباره ونزوئلا نیست، بلکه به آینده قواعد اعمال فشار در سیاست بینالملل مربوط میشود. مسکو پیام میدهد که تحریمهایی که با پشتیبانی قدرت دریایی اجرا میشوند، دیگر ابزارهایی خنثی و غیرسیاسی به شمار نمیآیند.
آمریکای لاتین؛ میدان جدید رقابت چندقطبی
تأکید مجدد روسیه بر «حمایت همهجانبه» از ونزوئلا را باید بیش از آنکه وعده اقدام فوری دانست، پیامی خطاب به واشنگتن تلقی کرد. توانایی مسکو برای نمایش پایدار قدرت نظامی در کارائیب محدود است، بهویژه در شرایطی که روسیه بهشدت درگیر جنگ اوکراین است. با این حال، تفاوت مهمی میان «توان» و «سیگنالدهی» وجود دارد.
ونزوئلا و بهطور کلی آمریکای لاتین، برای روسیه عرصهای کمهزینه، اما پرجلوه جهت به چالش کشیدن آسایش راهبردی آمریکا محسوب میشوند. حتی اقداماتی محدود مانند پهلوگیری ناوها، همکاریهای اطلاعاتی یا توافقهای نگهداری تسلیحاتی، بهدلیل وقوع در منطقهای که آمریکا آن را حوزه نفوذ بلامنازع خود میدانسته، بار نمادین بالایی دارند. برخلاف اروپای شرقی یا خاورمیانه، کارائیب بهطور مستقیم با سیاست داخلی آمریکا گره خورده و همین امر اثر پیامرسانی هرگونه حضور روسیه را تشدید میکند.
برای ونزوئلا نیز این معادله اهمیت مشابهی دارد. مشارکت روسیه، فشار آمریکا را که تلاش میکند بحران ونزوئلا را بهعنوان نزاعی دوجانبه میان واشنگتن و یک «رژیم نامشروع» تصویر کند، بینالمللی میسازد. با ورود آشکارتر مسکو، کاراکاس فشارها را به رقابت ژئوپلیتیک تبدیل میکند؛ عرصهای که در آن تغییر رژیم برای بازیگران خارجی پرهزینهتر و غیرقابل پیشبینیتر میشود.
نبرد روایتها در جنوب جهانی
شاید مهمترین میدان گشودهشده در پی این تماس، نه نظامی بلکه گفتمانی باشد. زبان نگرانی و همبستگی روسیه بهگونهای تنظیم شده که فراتر از ونزوئلا طنینانداز شود. با تأکید بر حاکمیت، تشدید تنش و نظامیسازی سیاست آمریکا، مسکو خود را مدافع کشورهای کوچکتر در برابر فشارهای یکجانبه معرفی میکند.
این پیامرسانی با رویکرد دیپلماتیک گستردهتر روسیه پس از سال ۲۰۲۲ همخوانی دارد؛ رویکردی که هدف آن جبران انزوای غربی از طریق کسب مشروعیت در جنوب جهانی است. ونزوئلا در این چارچوب به یک نمونه تبدیل میشود: کشوری تحریمشده و برخوردار از منابع، که با پشتیبانی قدرتهای بزرگ جایگزین در برابر فشار غرب مقاومت میکند.
در این میان، حتی حمایت فعال کشورها از ونزوئلا نیز اهمیت ثانویه دارد. آنچه تعیینکننده است، فرسایش اجماع جهانی است. اگر اقدامات آمریکا بیشازحد قهری تلقی شود، توجیه بیطرفی آسانتر و اجرای تحریمها دشوارتر میشود. از این منظر، مداخله لفظی لاوروف کمتر به بقای ونزوئلا و بیشتر به تضعیف بنیانهای هنجاری سیاست تحریمی آمریکا مربوط است.
پویاییهای نیابتی بدون جنگ مستقیم
اینکه ونزوئلا ممکن است به صحنهای شبیه رقابتهای نیابتی دوران جنگ سرد تبدیل شود، تنها تا حدی درست است. نسخه امروزی منازعات نیابتی تفاوتهای اساسی دارد. بهجای شورشهای مسلحانه یا تقابلهای آشکار نظامی، این پویاییها حول دسترسی، مشروعیت دیپلماتیک و روایتسازی شکل میگیرند.
روسیه برای پیچیدهکردن راهبرد آمریکا در کارائیب نیازی به برابری قدرت نظامی ندارد. اشتراکگذاری اطلاعات، همکاری سایبری و حضور دریایی محدود، برای ایجاد عدم قطعیت کافی است. مهمتر از آن، پشتیبانی دیپلماتیک میتواند موضع مذاکرهای کاراکاس را سختتر کند. اگر نیکلاس مادورو احساس کند منزوی نیست و تشدید تنشها میتواند پیامدهای ژئوپلیتیک گستردهتری داشته باشد، انگیزه او برای مصالحه بهشدت کاهش مییابد.
از دید واشنگتن، این دقیقاً همان چالش اصلی است. هرچه ونزوئلا بیشتر در یک شبکه مقابلهای به رهبری روسیه ادغام شود، کارآمدی تحریمها بهعنوان اهرم فشار کمتر میشود. فشار مؤثر به انزوا متکی است و چندقطبیشدن این انزوا را از بین میبرد.
چشمانداز راهبرد مادورو
حمایت روسیه همچنین بر پویاییهای داخلی ونزوئلا تأثیر میگذارد. در گذشته، فشار خارجی ابزاری برای وادار کردن دولت مادورو به مذاکره با مخالفان بوده است. اما پشتیبانی معتبر خارجی، فوریت مصالحه را کاهش میدهد. اگر مسکو پوشش دیپلماتیک و کمکهای محدود اقتصادی یا نظامی فراهم کند، رژیم میتواند بقا را بر توافق ترجیح دهد.
این بدان معنا نیست که روسیه متعهد به حمایت نامحدود از ونزوئلاست. حمایت مسکو ماهیتی معاملاتی دارد، نه ایدئولوژیک. با این حال، حتی حمایت معاملاتی نیز میتواند بنبستهای سیاسی را منجمد کند و مانع فروپاشی شود. برای مادورو، نگرانی روسیه از تشدید فشار آمریکا دقیقاً به این دلیل ارزشمند است که مبارزه او را بینالمللی کرده و آن را بهعنوان مقاومت بازتعریف میکند، نه سرکوب.
گام بعدی چیست؟
محتملترین پیامد این رویداد، نه تشدیدی ناگهانی، بلکه عادیشدن تدریجی حضور روسیه در ونزوئلاست. دسترسیهای گهگاهی دریایی، گسترش نقش مشاوران نظامی و هماهنگی دیپلماتیک فشردهتر، از جمله نتایجی هستند که همگی زیر آستانه واکنش مستقیم آمریکا باقی میمانند. این «موازنهسازی خاکستری» به روسیه اجازه میدهد بدون گرفتار شدن در بیشگستری، در نیمکره غربی همچنان بازیگری مؤثر باقی بماند.
برای ایالات متحده، چالش اصلی انسجام راهبردی است. اجرای تهاجمی تحریمها ممکن است در سطح تاکتیکی موفق باشد، اما در سطح راهبردی نتیجه معکوس دهد و همان دخالت خارجی را تحریک کند که واشنگتن میکوشد از آن جلوگیری کند. تماس لاوروف و خیل این دوگانگی را برجسته میکند: فشاری که قاطع به نظر میرسد، میتواند در چارچوبی چندقطبی تحریکآمیز تلقی شود.
جمعبندی
ابراز نگرانی لاوروف یک ژست دیپلماتیک منفرد نیست؛ بلکه نمادی از تحولی عمیقتر در سیاست جهانی است. با محو شدن مرز میان تحریم و اجرای نظامی، و با به چالش کشیده شدن فرضیههای سنتی درباره حوزههای نفوذ، حتی مناطقی که زمانی حاشیهای تلقی میشدند، مانند کارائیب، اهمیتی جهانی پیدا میکنند.
ونزوئلا که سالها بهعنوان معضلی منطقهای برای آمریکا دیده میشد، اکنون در حال بازتعریف شدن بهعنوان عنصری کلیدی در منازعهای گستردهتر بر سر قدرت، مشروعیت و اعمال فشار است. حمایت روسیه بهتنهایی کاراکاس را قدرتمند نمیکند، اما برتری مطلق آمریکا را تضعیف میکند. در عصری که کمتر با تقابل مستقیم و بیشتر با اصطکاک تعریف میشود، همین تمایز میتواند مهمتر از برابری نظامی باشد.
منبع: مادرن دیپلماسی





