بهترین انیمیشنهای سریالی نتفلیکس که پیشنهاد میکنیم حتما تماشا کنید
به گزارش تیکاگو به نقل ازگجت نیوز
ارسال شده توسط: پوریا هاشم پور 20 آذر 1404 ساعت 12:53
در این مطلب به معرفی بهترین انیمیشنهای سریالی نتفلیکس میپردازیم که با امتیاز بالا و روایتهای متفاوت، در صدر پیشنهادات قرار گرفتهاند.
سریالهای انیمیشنی نتفلیکس از همان آغاز، نقشی فراتر از سرگرمی ساده در این پلتفرم داشتهاند و در واقع به یک زبان هنری تازه برای روایت داستانهای متفاوت تبدیل شدهاند. در حالی که آثار لایواکشن میراث شناختهشده نتفلیکس را شکل میدهند، بخش بزرگی از نوآوری و جسارت خلاقانه این شبکه از دل تولیدات انیمیشنیپ بیرون آمده است. از کمدیهای تندوتیز و طنز سیاه بزرگسالانه گرفته تا روایتهای فلسفی و علمیتخیلی با ساختاری پیچیده، گستره خلاقیت در جهان انیمیشنهای نتفلیکس حیرتانگیز است.
بسیاری از این انیمیشنها فراتر از محبوبیت مقطعی رفتهاند و به بخشی از آثار فرهنگی جهانی بدل شدهاند. مجموعههایی که با دریافت جوایز معتبر، استایلهای بصری تازه و شخصیتپردازیهای عمیق، نسل تازهای از مخاطبان وفادار را شکل دادهاند. در این مطلب از رسانه گجت نیوز با 10 عنوان از بهترین انیمیشنهای سریالی نتفلیکس آشنا میشویم.
فهرست مطالب
10 عنوان از بهترین انیمیشنهای سریالی نتفلیکس


سبک داستانی بهترین انیمیشنهای سریالی نتفلیکس ترکیبی از روایتهای چندلایه، شخصیتپردازی دقیق و رویکردی سینمایی به فرم تصویری است. این سریالها برخلاف تصور سنتی از انیمیشن، مرز میان تخیل و واقعیت را محو میکنند و با بهرهگیری از ساختار روایی غیرخطی، لحنهای گوناگون و مضمونهای فلسفی یا اجتماعی، تجربهای مشابه تماشای آثار هنری بزرگسالانه میسازند.
در این آثار طنز و تراژدی، حقیقت و خیال، گاه در یک قاب واحد کنار هم قرار میگیرند تا نگاه بیننده را از دنیای سرگرمی به تأملی درباره انسان، جامعه و هویت فردی ببرند. نتیج این ترکیب، دنیایی روایتمحور و چندوجهی است که هر فصل آن یادآور قدرت بیحد تخیل در عصر دیجیتال است. در ذیل بهترین انیمیشنهای سریالی نتفلیکس را نام برده و سپس خط داستانی آنها را مرور خواهیم کرد.
10- Blue Eye Samurai (محصول سال 2023)


انیمیشن Blue Eye Samurai در همان نخستین روزهای انتشار، به عنوان یکی از بهترین انیمیشنهای سریالی نتفلیکس لقب گرفت و استانداردهای این عرصه را در تمام سطوح، از روایت تا طراحی بصری دگرگون کرد. این اثر چشمنواز و پرکشش که در دوران ادو در ژاپن میگذرد، به دست مایکل گرین و امبر نویزومی خلق شده و تلفیقی استادانه از حساسیت سینمایی، خشونت هنری و درک عمیق از روان انسانی است.
در مرکز این جهان پرآشوب، شمشیرزنی دورگه با نام میزو قرار دارد که در جستوجوی انتقام خود، در مسیری گام میگذارد که جامعهاش او را هرگز نپذیرفته است. روایت این سفر نهتنها با ضربآهنگ پرتنش نبردها و صحنههای اکشن نفسگیر پیش میرود، بلکه با لایههایی از درد، تردید و جستوجوی هویت ترکیب میشود تا چهرهای انسانی و معاصر از قهرمان تراژیک خلق کند. آنچه Blue Eye Samurai را از دیگر آثار همرده خود متمایز میسازد، ارتباطی است که بهطرز هنرمندانهای میان زیباشناسی نقاشی سنتی ژاپنی و دقت فنی روز انیمیشن هماهنگ شده است.
بیشتر بخوانید
هر فریم چون تابلوئی زنده با نورپردازی موشکافانه و حرکت روان شمشیر، از نظر بصری درخشان است و هر مبارزه، بهجای صرفاً نمایش قدرت، به اثری هنری با بیان احساسی بدل میشود. اما در پس این جلوههای فنی، قلب واقعی داستان درون خود میزو میتپد؛ زنی که خشمی فروخورده و آسیبپذیری پنهان را در وجودش آشتی میدهد. در نهایت، سامورایی چشم آبی فراتر از یک انیمیشن است؛ تجربهای تلویزیونی در کلاس آثار پرستیژدار که نشان میدهد انیمیشن نهتنها میتواند جدی و تأثیرگذار باشد، بلکه قادر است احساسی به عمق بهترین درامهای زندهی روزگار را برانگیزد.
9- Love, Death & Robots (محصول سال 2019-2025)


انیمیشن Love, Death & Robots یکی از جاهطلبانهترین و بهترین انیمیشنهای سریالی نتفلیکس است که مرز میان فرم و محتوا را دوباره تعریف میکند. این سریال ساخته تیم میلر با تهیهکنندگی دیوید فینچر را میتوان آزمایشگاهی زنده برای خلاقیت دانست؛ جایی که هر اپیزود، دنیایی مستقل با سبک بصری، جهانبینی و زبان روایی خاص خود دارد. از نخستین لحظه شاهد تنوع سبکهای بصری چشمگیر هستیم. از CGI فوتورئالیستی، که جزئیات را تا حد سینمای زنده بازآفرینی میکند، تا انیمیشنهای دوبعدی با حالوهوای سورئال و انتزاعی که بیشتر به تابلوهای متحرک شباهت دارند.
این گوناگونی سبک بصری بهمنزله بسطِ مفهوم آزادی هنری مطلق عمل میکند؛ اصلی که در قلب فلسفه سریال قرار دارد. در هر قسمت، احساسات و ایدههایی کاملاً متفاوت بروز مییابند. از آیندههای ضدآرمانشهری و خشونتهای سرد سایبرنتیکی گرفته تا دغدغههای اگزیستانسیالیستی، طنزهای سیاه یا حتی حکایتهایی با حالوهوای شاعرانه. اپیزودهایی همچون «The Witness» با انرژی جنونآمیز و روایت مدور خود، «Zima Blue» با نگاه فلسفی به مفهوم هنر و هویت و «Bad Travelling» با طنز تاریک و طراحی بیرحمانه، نمونههایی از تسلط کامل مجموعه بر تنوع خردهژانرها هستند.
ویژگی برجسته سریال در این است که هیچ مرزی را برای تخیل نمیشناسد. نتفلیکس در این پروژه بستری فراهم کرده تا انیماتورها و نویسندگان بتوانند بدون محدودیتهای تجاری یا ساختاری، ایدههای خود را به شکل خالصترین تصویر ممکن روایت کنند. در نتیجه، Love, Death & Robots نشان میدهد که انیمیشن میتواند به همان اندازه سینمای پرستیژ عمیق، فلسفی و تماشایی باشد.
8- Terminator Zero (محصول سال 2024)


انیمیشن سریالی Terminator Zero از آن دست آثاری است که نهفقط بازگشتی باشکوه به میراث یکی از مهمترین فرنچایزهای علمیتخیلی تاریخ است، بلکه نشان میدهد چگونه میتوان روح تاریک، فلسفه فنا و اضطراب فناوری را در قالبی تازه و هنری بازآفرینی کرد. این اثر ساخته متسون تاملین بر پایه جهان جیمز کامرون بنا شده اما با زبانی مدرنتر و احساسیتر سخن میگوید و ترس از هوش مصنوعی و بحران اخلاقی انسان را با چاشنی درام و تراژدی شخصی ترکیب میکند.
داستان در دو خط زمانی موازی پیش میرود که شامل دهه ۹۰ میلادی، زمانی که جهان هنوز در آستانه سقوط دیجیتال قرار دارد، و دیگری در آیندهای آخرالزمانی پس از تسلط ماشینها است. این ساختار دوگانه به Terminator Zero عمق روایی و فلسفی خاصی میدهد؛ زیرا مخاطب هم شاهد لحظه تولد فاجعه است و هم بازمانده آن. در مرکز این روایت، شخصیت دانشمندی به نام مالکوم لی قرار دارد که در مرز میان خلق و نابودی گرفتار شده و تصمیمش میتواند سرنوشت انسانیت را رقم بزند.
همچنین بخوانید
رنگپردازی سرد، سایههای سنگین، طراحی مکانیکی کابوسگونه و ضربآهنگ اکشن نفسگیر، فضایی شناختی و احساسی از وحشت ماشینی میسازند. سبک انیمیشنی خشن اما کنترلشده یادآور ترکیب بیرحمی شاعرانه است؛ جایی که زیبایی در دل تاریکی زاده میشود. در لایههای زیرین، Terminator Zero بیش از یک داستان بقا بوده و تأملی است بر مفهوم آگاهی، اختیار و گناه انسان در خلق فناوریهایی که از او فراتر میرود. این عنوان تبدیل به یکی از بهترین انیمیشنهای سریالی نتفلیکس شده و اثباتی است بر این مدعا که ترمیناتور هنوز زنده است و میتواند بدرخشد.
7- Castlevania: Nocturne (محصول سال 2023-2025)


انیمیشن سریالی Castlevania: Nocturne نه فقط ادامهای برای میراث پرشکوه کسلوانیا است، بلکه گامی بلندتر در مسیر تکامل آن به شمار میآید که با جسارت، عمق روایی و زیبایی بصری خود نشان میدهد چگونه نتفلیکس توانسته بار دیگر انیمیشن را به سطح آثار بالارده برساند. ساخته بسیار پرجزئیات و دلهرهآور متن، با تمرکز بر ریشتر بلمونت، شکارچی خونآشامها در فرانسه قرن هجدهم جریان دارد و روایتگر جهانی است که هم از نظر تاریخی و هم از نظر دراماتیک در تب انقلاب و تغییر میسوزد. Nocturne بهجای بازتولید فرمول موفق نسخهی اصلی، افسانه کسلوانیا را در قالبی تازه و سیاسیتر بازآفرینی میکند.
بلمونت، در نقش قهرمان تراژیک این جهان نهفقط با خونآشامها، بلکه با سایه هراس و فساد انسانی نیز میجنگد. از منظر بصری، انیمیشن چنان چشمنواز و غنی است که هر فریم آن حس نقاشی باروک زندهای را القا میکند. کارگردانی با ریتمی هوشمندانه میان اکشن، مکاشفه و سکوت حرکت میکند و هر نبرد، نه صرفاً ترکیب شمشیر و خون، بلکه رقصی میان شور، درد و رستگاری است.
خشونت در این سریال فقط ابزار نیست، بلکه بیانگر تضاد میان انسان و هیولا، میان وجدان و غریزه است. همین نگاه عمیق و بالغ، آن را به تجربهای هنری و روحی تبدیل میسازد که از نسخه اصلی فراتر میرود و آن را در میان بهترین انیمیشنهای سریالی نتفلیکس قرار میدهد. در نهایت، این اسپینآف اثباتی است بر این که جهان کسلوانیا هنوز زنده است. Nocturne با شکوه، خون، و احساس خود ثابت میکند که اسپینآفهای انیمیشنی میتوانند نهتنها انتظارات را برآورده کنند، بلکه حتی از نسخه اصلی فراتر بروند.
6- F Is For Family (محصول سال ۲۰۱۵–۲۰۲۱)


انیمیشن F Is for Family از آن دسته آثار کمیابی است که مرز میان کمدی و تراژدی را با جسارت و صراحتی خیرهکننده از بین میبرد. ساختهی بیل بور، کمدین پرآوازهای که خود صداپیشگی شخصیت اصلی یعنی فرانک مورفی را برعهده دارد، اثری است درباره انسانهایی معمولی که در دل رویاهای فروپاشیده آمریکایی زندگی میکنند. این مجموعه تصویری از خانوادهای از طبقهکارگر در دهه ۱۹۷۰ ارائه میدهد و با نگاهی تلخ و انسانمدارانه از نو معنی میگردد.
در مرکز سریال، پدری به نام فرانک مورفی قرار دارد که تلاش میکند کنترل زندگی از همگسیختهاش را حفظ کند. نعرهها و انفجارهای عصبی او گاهی خندهدار و تلخاند، اما درست در پشت این صحنهها، احساس عمیق شکست و ناامیدی موج میزند؛ بازتابی دقیق از فرسودگی روانی طبقه کارگر آمریکایی در برابر فشارهای اجتماعی و اقتصادی. عملکرد بور در صداپیشگی فرانک، شاهکاری از ظرافت و واقعگرایی است و ترکیبی از خشم، پوچی و عشق خانوادگی را ارائه میدهد.
بیشتر بخوانید
سریال با طراحی بصری ساده اما هدفمند و استفاده از رنگهای گرم و خاکی دهه هفتاد، فضایی نوستالژیک اما خام میسازد؛ جهانی که در آن تلویزیون، جشنهای محله و وعدههای رفاه اجتماعی، صرفاً نقابیاند بر واقعیت گزنده زندگی خانوادگی. زیر طنز گزنده و فحاشیهای فرانک، در حقیقت درامی خانوادگی دربارهی شکست رؤیای آمریکایی جریان دارد؛ رؤیایی که به جای ثروت و آرامش، اضطراب و بیقراری به ارمغان آورده است. در نهایت صراحت و بیپردهگی F Is for Family آن را از بسیاری از آثار همسبک جدا میکند و آن را به یکی از بهترین انیمیشنهای سریالی نتفلیکس بدل میکند.
5- Cyberpunk: Edgerunners (محصول سال 2022)


Cyberpunk: Edgerunners از معدود انیمیشنهایی است که موفق میشود همزمان قلب و ذهن مخاطب را تسخیر کند. این ساخته استودیو Trigger در جهان خشن و درخشان Cyberpunk 2077 جریان دارد، اما مسیر خود را با جسارتی مستقل طی میکند. در مرکز روایت، نوجوانی از طبقه فرودست نایتسیتی به نام دیوید مارتینز قرار دارد که با فرورفتن تدریجی در دنیای سایبرنتیکِ جرم و قدرت، با مفهوم مصنوعیِ «خود» روبهرو میشود.
سریال با ریتمی برقآسا، نماهایی مملو از نور نئون، انفجار رنگها و موسیقی، تصویری از زیبایی خشن حیات ماشینی ارائه میدهد؛ شهری که مانند ارگانیسمی زنده میتپد اما رحم ندارد. در پس این آشوب روایتی از عشق و فنا شکل میگیرد. از همین نقطه، اثر به تراژدی مدرن بدل میشود و هر تلاش برای حفظ احساس، نوعی شورش علیه سیستم است. کارگردانی تیز، طراحی ظریف بدنهای سایبرناتیک و تدوین عصبی که مخاطب را میان لحظههای خشونت و لطافت میکشد، Edgerunners را فراتر از یک اقتباس گیممحور میبرد.
Trigger با ترکیب اکشن دیستوپیایی و عاطفه صادقانه، سبکی خلق کرده که هم از جنس شور است و هم سکوت. در نهایت، Cyberpunk: Edgerunners به تجسم کامل ایدهی سایبرپانک بدل میشود؛ نمایشی از تضاد میان انسان و ماشین، عشق و مرگ و آزادی در عصری که بدن و احساس تحت سلطه فناوری است. این اثر کوتاه، پرانرژی و فراموشنشدنی را بهدرستی میتوان شاهکار احساسی و بصری نتفلیکس در ژانر دیستوپیایی نامید.
4- Big Mouth (محصول سال 2017-2025)


Big Mouth را میتوان یکی از صادقانهترین و در عین حال جسورانهترین آثار کمدی در آرشیو نتفلیکس دانست؛ سریالی که بدون ترس، وارد دنیای پیچیده و اضطرابآور بلوغ میشود که اغلب آثار بزرگسالانه از آن اجتناب میکنند. ساخته نیک کرول و اندرو گلدبرگ، با بهرهگیری از طنزی نامتعارف، کششهای سوررئال و لحظاتی حیرتانگیز از لطافت، سفری احساسی و روانشناختی را در قالب کمدی پویانمایی بنا کرده است.
در مرکز این آشوب رنگارنگ، هیولاهای هورمونی، جادوگرهای شرم و گربههای افسردگی قرار دارند. هرکدام از این موجودات، استعارهای هوشمندانه از احساسات خام و تلاطم درونیاند: خشم، میل، اضطراب و نیاز به تعلق. همین موضوع به مخاطب کمک میکنند تا در پسِ شوخیهای بیپرده و دیالوگهای پرتحرک، تصویری انسانی و دردناک از رشد را ببیند؛ بزرگشدن نه بهعنوان فرآیندی شیرین، بلکه تجربهای مملو از اشتباه و بازنگری.
همچنین بخوانید
طنز سریال، هرچند گاهی به مرز بیادبی نزدیک میشود، اما زیر این ظاهر بیپروا، دلسوزیِ عمیقی نسبت به شخصیتها موج میزند. «دهان گشاد» با همهی بیقیدی و خشونت کلامیخود، از طنز بهعنوان ابزار روانکاوی استفاده میکند. ریتم تند روایت، تضاد شدید میان طنز و درام، و جسارت در پرداختِ موضوعات جنسی و روانی، Big Mouth را از یک کمدی صرف فراتر میبرد و به اثری فرهنگی و درمانی بدل میکند تا در میان بهترین انیمیشنهای سریالی نتفلیکس به عنوانی منحصربهفرد تبدیل شود.
3- Castlevania (محصول سال ۲۰۱۷–۲۰۲۱)


پیش از آنکه Nocturne بهعنوان دنبالهای مستقل ظهور کند، این خودِ Castlevania بود که مسیر را هموار ساخت و استاندارد تازهای برای انیمیشنهای اقتباسی نتفلیکس رقم زد. اثری که نشان داد اقتباس از بازی ویدیویی میتواند به جای یک حرکت تجاری، تجربهای هنری و روایی باشد. این انیمه بیننده را به قلب قرون وسطی و تاریکی نفسگیر درمیکشد، جایی که ترور بلمونت، سیفا بلنادز و آلوکارد در مواجهه با دراکولا و امواجی از موجودات اهریمنی، نه صرفاً برای نجات انسانها، بلکه برای حفظ معنای انسانیت میجنگند.
در جایی که بسیاری از اقتباسهای بازیهای ویدیویی در سطحی از نوستالژی یا تقلید باقی ماندند، Castlevania با جسارت تمام، خودِ روایت را در مرکز قرار داد. دیالوگهای تند و فلسفی، مضامین اخلاقی عمیق، و چالشهای درونی قهرمانان، سریال را به نمایشی از درام اخلاقی بدل کرد. این اثر، خون و فلسفه را با اندوه و زیبایی بصری در هم آمیخت که در انیمیشن غربی کمتر دیده میشود.
در فصلهای پایانی، این سریال جهشی کاملاً سینمایی را تجربه میکند. طراحی نبردها به شکلی استادانه، از ضرباهنگ اکشن تا نورپردازی وهمانگیز، تداعیگر فیلمی در مقیاس بزرگ است. موسیقی تأثیرگذار و صداپیشگی خارقالعاده بازیگران، عمق حسی روایت را چند برابر میکنند. نتیجه، اثری است که نه فقط موفقترین اقتباس از یک بازی ویدیویی بر پرده تلویزیون، بلکه یکی از بهترین انیمیشنهای سریالی نتفلیکس محسوب میشود.
2- Arcane (محصول سال ۲۰۲۱–۲۰۲۴)


Arcane نه فقط یکی از بهترین انیمیشنهای نتفلیکس، بلکه نمونهای از بازتعریف کامل هنر متحرک در عصر مدرن است. این سریال هم از حیث زیبایی بصری و هم از نظر عمق روایی، استانداردهای تازهای برای صنعت انیمیشن جهانی ترسیم کرد. اثر مشترک استودیوی Riot Games و تیم فرانسوی Fortiche Production، در دل جهان شناختهشدهی League of Legends اتفاق میافتد؛. در این میان، رابطه پرتنش دو خواهر، وای (با صدای هیلی استاینفلد) و جینکس (با صدای الا پرنل)، محور داستانی است که از حیث احساسی قلب این جهان متلاطم را میسازد.
آنچه Arcane را از یک اقتباس موفق به شاهکار روایی بدل میکند، توانایی آن در قرار دادن کاراکترها در بستر آسیبهای اجتماعی و روانی است. در پس انفجارها و رنگهای نئون، مرثیهای از درماندگی، هویت و عشقِ گمشده جریان دارد؛ پیوندی میان تروماهای شخصی و درگیریهای سیاسی که سریال را به مطالعهای چندلایه درباره ریشه خشونت و شورش بدل میکند.
بیشتر بخوانید
موسیقی متن و آهنگهای اورجینال، از Imagine Dragons تا قطعات مینیمال و تاریکتر، به روایت عمق و ضرباهنگ میبخشند و لایههای روانی شخصیتها را برجستهتر میسازند. Arcane نهفقط از ریشههای گیمینگ خود فراتر میرود، بلکه در تعریف انیمیشن بزرگسالانه و هنری نقش مرجع پیدا میکند. این مجموعه، مرز میان سرگرمی و درام را شکافته و نشان میدهد که اقتباس از یک جهان بازی میتواند به اثری فلسفی و عاطفی بدل شود.
1- BoJack Horseman (محصول سال ۲۰۱۴–۲۰۲۰)


هیچ اثر انیمیشنی نتفلیکس، از نظر نفوذ فرهنگی، عمق احساسی و جسارت هنری به اندازهی BoJack Horseman در ذهن مخاطبان حک نشده است. ساخته خلاقانه رافائل باب-وکسبرگ با اجرای شگفتانگیز ویل آرنت در نقش بوجک، در ظاهر طنزی تلخ دربارهی چرخه شهرت و سیاستهای هالیوود آغاز میشود، اما به تدریج به انعکاسی از بحرانهای وجودی انسان معاصر بدل میگردد.
نبوغ BoJack Horseman در ریسکهایی است که کمتر مجموعهای جرأت انجامشان را داشته: اپیزودهای بیصدا مانند نقاشیهای درد، گفتوگوهای زیر آب که احساس را جایگزین کلام میکنند، بازیهای زمانی و ساختاری که فاصله میان خیال و واقعیت را از بین میبرند، و شکستن دیوار چهارم تا مخاطب را در وجدان شخصیت محوری غرق کنند.
اما چیزی که در ذهن باقی میماند، صداقت احساسی آن است. مبارزه بوجک با اعتیاد، خودتخریبی و پشیمانی، با شدت و واقعگرایی تکاندهندهای روایت میشود که او را به یکی از پیچیدهترین شخصیتهای تلویزیونی معاصر تبدیل میکند؛ چه انیمیشنی و چه غیرانیمیشنی. ترکیب بینقص گروه صداپیشگان از الیسون بری و آرون پل تا ایمی سداریس، ابعاد شخصیتی روایت را به اوج میرساند و لایهای انسانی به میان موجودات کارتونگونه اضافه میکند. در نهایت هیچکدام از آثار انیمیشنی نتفلیکس به چنین درجهای از صداقت، درد و زیبایی متفکرانه نزدیک نمیشوند.





