تازه های روز

اطهارات پسر قاضی مقیسه در مورد انگیزه قاتل پدرش

محسن مقیسه پسر قاضی محمد مقیسه در گفتگوی اخیر خود با یکی از رسانه‌ها بار دیگر ادعا کرد که ترور پدرش کار سازمان مجاهدین خلق بوده و ربطی به خصومت شخصی ندارد. به گفته او قاضی مقیسه «تنها به پرونده‌های داعش و مجاهدین خلق یا پرونده‌ اختلاس‌های بزرگ» می‌پرداخت و «در سر لیست ترور منافقین قرار داشت».

پیش‌تر نیز ادعای پسر قاضی مقیسه درباره نحوه به دست آوردن پول برای آموزش ترور توسط ضارب خبرساز شده بود. او گفته بود آبدارچی ضارب قضات دیوان عالی کشور برای سفر و آموزش ترور از پولی که خود قضات برای او جمع کرده بودند، استفاده کرده است.

آنچه در ادامه می‌خوانید گفتگوی تابناک با پسر قاضی مقیسه است.

به عنوان اولین سئوال، آخرین روند پیگیری پرونده قاضی مقیسه چگونه است و در چه مرحله ای است؟

در مورد پرونده ما هنوز منتظر هستیم که قوه قضاییه و وزارت اطلاعات  به ما جواب بدهند و پرونده را بازگو کنند. اما آنچه برای ما محرز است این است که این ترور ۱۰۰درصد کار منافقین بوده است. البته این نظر شخصی خود ماست، چون حاج آقا در سر لیست ترور منافقین قرار داشتند.

یعنی بعد از آزاد شدن حمید نوری ما مسلم دانستیم که این‌ها باز زخم شان تازه شده و بخاطر شکستی که خورده‌اند کینه‌هایشان دوباره سر باز کرده است. وقتی بعد از ۵ سال اسارت آقای نوری آزاد شد مطمئن بودیم که انتقام اش را از حاج آقا می‌گیرد. حالا اینکه چرا تیم حفاظت را قوی‌تر نکردند و حفاظت دیوان قوی‌تر نشد، اینها را آقایان باید جواب بدهند. من حتی به حاج آقا گفته بودم که از این به بعد دیگر باید بیشتر باید مواظب باشید.

اما آنچه ما شنیدیم و می‌دانیم این است که حتی این ملعون (ضارب) آنجا، موقع ترور یک سری صحبت‌هایی از منافقین هم کرده بود.

خانواده قاضی محمد مقیسه

مامور سابق وزارت اطلاعات: «ترور قاضی مقیسه و رازینی کار منافقین نبود»

آقای مقیسه درباره این ضارب با شما و اعضای خانواده صحبتی کرده بودند؟

حاج آقا خودش به من گفته بود که این بنده خدا لیسانس دارد و آنجا کار می‌کند، شان او بالاتر از این است. حاج آقا خیلی به فکر همه بود. من وقتی که به دیوان رفتم خیلی از بچه‌های خدمات و بچه‌های اداری آمدند و از حاج آقا تشکر می‌کردند. آن‌ها می‌گفتند که ایشان به خاطر ما در صحن علنی صحبت کرده، به خاطر ما آنجا سخنرانی کرده و حقوق همه را افزایش داده است. این شامل قاتل هم می‌شد، من در صفحه‌ ام در اینستاگرام هم نوشتم که حاج آقا برای عمل زانو یا کمر قاتل خیلی به او کمک کرده و از سایر قضات هم برای او پول جمع آوری کرده بود.

از آنجا که ما همیشه درگیر قضیه‌ ترور بودیم خیلی درباره‌ سبک ترور منافقین مطالعه می‌کردیم، در این خصوص نیز سبک ترور و شستشوی مغزی و خودکشی بعد از آن به سبک منافقین می‌خورد.

قاتل هم با این که کار خودش را خوب انجام می‌داد و خیلی مورد اعتماد بود ولی آدم بی دست و پایی بود و اصلا کسی انتظار نداشت که بتواند چنین دل و جراتی داشته باشد. دقیقا به سبک منافقین که چنین آدم‌هایی را پیدا می‌کنند، با تفکرات و القائاتی که دارند آن‌ها را خوب شستشوی مغزی می‌دهند، تخلیه‌ اطلاعاتی می‌کنند، و بعد هم مهره را می‌سوزانند و من همان روز اول که به آنجا رفتم و صحنه را دیدم گفتم این کار، کار منافقین است.

زیرا این‌ها از حاج آقا کینه‌ زیادی به دل داشتند و چند بار هم گروه‌های مختلف را برای ترور فرستاده بودند، البته بعد از دوران کرونا و بعد از اینکه منافقین کمپ اشرف را خالی کردند دوستان تصور کردند که این‌ها دیگر کاری نمی‌کنند. چیزی که من از سربازان گمنام امام زمان شنیدم و همانطور که سخنگوی قوه قضائیه هم گفت رگه‌هایی از ارتباط این ملعون با منافقین پیدا کردند که مسلما هر وقت احراز بشود و خودشان صلاح بدانند اعلام می کنند.

مقیسه

روایت‌هایی از قاضی «محمد مقیسه»؛ از محاکمه های جنجالی تا ترور در دفتر کار

همانطور که مطلع هستید، درباره ترور شهید مقیسه، شایعات متعددی مطرح شد، اگر مایل هستید در مورد این شایعات هم توضیح دهید.

در مورد عامل شهادت شایعه کردند که قاتل خصومت شخصی داشت، اما این کاملا مردود است. چون زمانی که حاج آقا در دادگاه انقلاب بودند مستقیم با متهمین برخورد داشتند، اما بعد از اینکه به دیوان رفتند دیگر با متهمین پرونده هیچ ارتباط مستقیم نداشتند و تنها به مطالعه‌ پرونده و اعلام نظر می‌پرداختند، ضمنا حاج آقا تنها به پرونده‌های داعش و مجاهدین خلق یا یک مورد پرونده‌ اختلاس بزرگ می‌پرداختند. پرونده‌های ایشان مربوط به طلاق و پرونده‌های شخصی نبود که شخص بی دست و پایی مثل این آدم بخواهد انتقام بگیرد و ترور کند. رده‌ حاج آقا خیلی بالاتر از این حرف‌ها بود.

از طرفی کسانی که حاج آقا را می شناختند می دانستند که ایشان چقدر مهربان و دلسوز است. من همیشه به دوستان می‌گویم که حاج آقا مصداق کامل « اشداء علی الکفار و رحما بینهم» بود و کسانی که از نزدیک حاج آقا را می شناختند عاشق ایشان بودند. آنچه من در این مدت و در این چهل روز زیاد شنیدم این بود که رفتار ایشان با ما خیلی گرم و صمیمانه بود. این معلون هم دو سال کنار حاج آقا بود و نان و نمک خورد و اینکه چطور این کار را کرد باید گفت که این کار فقط از منافقین برمی‌آید.

پدر برای ما خاطره‌ای مربوط به سال ۶۷ نقل می‌کرد و می‌گفت: «با آقای رئیسی به زندان می‌رفتیم و شبانه روز با جوان‌ها صحبت می‌کردیم که دست از مریم رجوی و این گروه منحرف بردارند. گاهی تا صبح می‌نشستیم و با این‌ها رو در رو بحث می‌کردیم و دلسوزی می‌کردیم که خدای ناکرده دست این جوانان به خون مردم آلوده نشود و به جوخه‌های ترور منافقین نپیوندند. گاهی بعضی از این‌ها اعلام پشیمانی می‌کردند، بعضی دوباره جذب منافقین می‌شدند. آن‌هایی که جذب نمی‌شدند باز توسط خود منافقین کشته می‌شدند و همیشه این ترس میان آن‌ها بود.» مجاهدین خلق واقعا گروه عجیب و غریبی هستند.

یک عده هم به تازگی در فضای مجازی شایعه کردند که قاتل زن و بچه داشته که این هم دروغ بود و این فرد مجرد بود. عده‌ای دیگر هم گفتند همسرش سر کار آمده که آن هم صحت نداشت و دروغ بود. رسانه‌ها به شدت تخریب می‌کنند و ما بیشتر از همیشه به یاد حرف امام راحل می‌افتیم که می‌گفتند «هرچه بیشتر بزنند بیشتر به کار خود یقین بیاورید و هرچه بیشتر تخریب کنند بدانید که کار درست را انجام می‌دهید» و این دقیقا مصداق این شرایط است.

لباس خون آلود قاضی مقیسه روز ترورلباس خون آلود قاضی مقیسه در روز ترور

تصاویر صداوسیما از محل ترور دو قاضی دیوان عالی کشور + ویدیو

آقای مقیسه لطفا از آخرین روز و آخرین صحبت هایتان با قاضی شهید بگویید …

روز جمعه ما کنار حاج آقا بودیم، چون پدر و مادر حاج آقا حدود دو ماه آخر نزد ایشان بودند. خواهرها و برادرها اصرار داشتند که خانه‌ مستقلی برایشان تهیه کنند تا آن‌ها هم بتوانند در نگهداری ایشان کمک کنند.

حدود ظهر بود که رفتند تا خانه‌ای نقلی تهیه کنند و ما دیگر حاج آقا را ندیدیم تا شب به خانه برگشتند. ایشان هر روز صبح با ما تماس می گرفتند، فردا صبح آن روز با من تماس گرفتند و گفتند که من تصمیم گرفته‌ام از پدر و مادر تا آخر عمر نگهداری کنم. خانه‌ جداگانه نمی گیرم و همینجا در خانه‌ خودم تا آخر عمر نوکری آن‌ها را می‌کنم.

بعد از آن شماره آقایی را خواست و گفت که این شخص گرفتاری دارد و من باید بروم دنبال کارهای ایشان و گرفتاری او را برطرف کنم. گفتم حاج آقا این کارها برای شما کسر شأن است و شأن شما بالاتر از این حرف‌ها است که خودتان دنبال این کارها بروید. گفت نه، این کار خلق الله است و من باید راه بیندازم، استخاره کردم خوب آمده، اگه چیزی هم بشود عیبی ندارد. شماره را دادیم و بعد از آن یک یا علی گفت و خداحافظی کرد. این قضیه ساعاتی قبل از شهادت ایشان بود که بعد از آن محافظ‌ها زنگ زدند و گفتند فقط خودتان را برسانید. این ماجرای روز آخر ما با حاج آقا بود. بعد از تماس محافظ‌ها به آنجا رفتیم و آن صحنه‌ها را دیدیم.

البته ما از بچگی آمادگی چنین اتفاقی را داشتیم، چنان که شنیده‌اید حدود ۲۰ سال پیش که ما با حاج آقا برای نماز به مسجد رفتیم، اگر اسم آن درست بخاطرم مانده باشد مسجد ولیعصر سبلان بود، حاج آقا در آن مسجد نماز می‌خواند. اولین بار بود که قرار بود حاج آقا را ترور کنند و اسم او در لیست بود. برادران اطلاعات خبر دادند که تیمی را دستگیر کرده‌ایم، دو نفر از آن‌ها فرار کرده‌اند، اما امروز، روز شهادت امام رضا قرار است شما را ترور کنند. حاج آقا گفتند که من تا اینجا آمده‌ام، نماز را می خوانم و به منبر هم می‌روم. خوب به خاطر دارم، ما بچه بودیم و کنار منبر حاج آقا نشسته بودیم و خیلی دلهره داشتیم.

اما این ۲۰ سال خدا حاج آقا را به ما بخشید و ما ایشان را درک کردیم. ما همیشه این استرس و دلهره را داشتیم که ممکن است امروز که حاج آقا را می‌بینیم آخرین روز و آخرین دیدار باشد. آن روزی هم که به ما خبر دادند، ما به آنجا رفتیم.

وقتی رسیدیم بالای سر حاج آقا باور آن سخت بود. دیدن این صحنه که حاج آقا در خون خود غلطیده بودند بسیار سخت بود، چون گلوله خورده بودند همکاران ایشان عمامه اش را روی قلبش گذاشته بودند تا از خونریزی جلوگیری بشود. لباس سفید آخوندی که بر تن داشتند کاملا سرخ شده بود و بعد ما بالای سر ایشان نشستیم. ایشان دیگر تمام کرده بودند و ما براساس دستور العمل‌های دینی شروع کردیم به سلام دادن به امام حسین(ع) چون می‌دانستیم روح حاج آقا آنجا حضور دارد و ناظر بر ماست. بعد از آن از پزشک قانونی آمدند و پیکر حاج آقا را به پزشک قانونی بردند، ما هم با آن‌ها به آنجا رفتیم.

منبع خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا