اگر پنجره را چشم خانه بدانیم، «در» یا بهقول قدیمیها «درب»، قلب آن است؛ همان نقطه ورود به جهان درونی آدمها. شاید برای همین، کلمه «در» در ادبیات ما نیز پررنگ است؛ مثل همان جایی که مهدی اخوان ثالث میگوید: «سلامم را تو پاسخگوی، در بگشای…» یا «دقالبابکردن» که راهی است برای شروع ارتباط آدمهای بیرون و درون خانه. شکل درها، از سالهای دور که شهر تهران دروازه داشت، تغییر کرده و حالا به درهای الکترونیکی رسیدهایم. اما هنوز هم وقتی در شهر قدم بزنید، درهای باقیمانده از سالهای دور را خواهید دید. نگاهی کنیم به باقیمانده تاریخ در بعضی از محلههای تهران.
آبیترین دروازه آبان
از سمت کریمخان که به سمت غرب قدم بزنید و به خیابان عضدی (آبان جنوبی) برسید و کمی وارد خیابان شوید، نبش کوچه ارشد، آجرهای رنگباخته خانهای اعیانی، در آبیرنگ بزرگی را بغل گرفتهاند؛ دری که شاید عکس بسیاری از مشاهیر شهر تهران را مقابل این در دیده باشید. مشخصات در یعنی چوبیبودن، گلمیخها و کوبههای مذکر و مونث آن، نشان میدهد متعلق به سالهای دور است؛ شاید خیلی دور مثلا دوره قاجار. این در گرچه رنگباخته،اما لوکیشن خوبی برای عکاسی است! تضاد رنگ آبی در با آجرهای، زیباست.
به ابهت یک دروازه
لالهزار پایین را که تا انتها بیایید و بعد از تماشای سینماهای قدیمی و باقیمانده گراند هتل به میدان امامخمینی(توپخانه) برسید، باید به سمت غرب حرکت کنید تا به درهای قدیمی برسید. نخستین دری که چشمتان را میدزدد، «سردر باغ ملی» است. این سردر زیبا متعلق به عهد مظفرالدینشاه قاجار است. ویژگیهای در هم همین را نشان میدهد؛ نقشهای گل و مرغ روی چوب، کاشیکاری بالای در و هلالیبودن ساختار آن، میگوید که این زیبایی معماری قاجار است. این ساختار در تکه بالای در
هم رعایت شده است.
از دوره ظلالسلطان
میدان بهارستان، خود تاریخ است! اطراف آن هم انشعابات تاریخ؛ از خیابانی که دیوار«عمارت مسعودیه» است تا سمت شمال میدان، خیابان «صفیعلیشاه». عمارت مسعودیه در سال 1295هجری قمری و در دوره قاجار به دستور مسعود میرزا ملقب به ظلالسطان ساخته شده است. نگاه قاجاری از در و دیوار آن میبارد؛ همان شکل در یعنی طاقضربی، گل و مرغ روی در چوبی و کاشیکاریهای زیبای بالای سردر ورودی و درهای داخلی عمارت.
گذر ادیان و درهای منقش آن
پیادهروی را ادامه دهید و همانطور به سمت غرب بیایید تا در پیچ کج خیابان به تابلوی خیابان «سیتیر» یا «قوامالسلطنه» سابق برسید؛ خیابان سنگفرششده عریضی که به خیابان «ادیان» معروف است. از همینجا سر به هوا شوید؛ سربههوای در و دیوارهای این خیابان قدیمی تهران. درهای این خیابان هم بافت و ساختار دوره قاجار و پهلوی را دارند. یکی از معروفترین آنها هم سردر «مدرسه فیروز بهرام» است. این سردر متعلق به دوره پهلوی در سال1311هجری شمسی است اما شکل همه بنای مدرسه و سردر آن، ساختارقاجاری دارد؛ چراکه دارای ویژگیهای معماری قاجاری یعنی تقارن، قوس در شکلها، استفاده از کاشی بهویژه کاشی رنگی، سنگ و گچ است. درهای «کاخ شهربانی دربند»، «کتابخانه مجلس»،
«بانک ملی» و «موزه فرش» هم همین ساختار را دارد اما درهای خانههای ساکنان این خیابان هم ویژگیهای درهای دوره قاجار و پهلوی را دارد؛ چوبیهای بزرگی که بعضی کاشیکاری شدهاند و بعضی دیگر از کاشی چشمپوشیدهاند. عظمت درها، طاقهای ضربی و کندهکاریهای روی درها مخلوطی از هنر دوره قاجار و پهلوی است.
دری بهسوی باغی بیانتها
خیلی سادهتر از آن چیزی است که فکرش را بکنید؛ در باغ امینالدوله که امروز درست کنار در ورودی آن، پلاک شهرداری به اسم «پارک امینالدوله» نصب شده. این باغ، 051سال سن دارد و ایضا درِ آن. در سالهای دور، درِ این باغ، به دستور «امینالدوله» بعضی روزها به روی مردم باز میشد. از همه آن زیبایی، فقط یک در باقی مانده است. دوره ساخت این در قاجاری به سال 0921هجری قمری توسط «میرزا علیخان امینالدوله» بازمیگردد.