جنگهایی که در طول قرنهای ۲۰ و ۲۱ رخ دادهاند، به دلیل پیشرفتهای تکنولوژیکی، مستندترین جنگها هستند، اما جنگهای زیادی قبل از اینکه چیزهایی مانند عکاسی یا فیلم ابداع شوند، صورت گرفته است. شاید تصادفی نباشد، اکثر فیلمهای جنگی، به دلیل ساخته شدن در قرنهای ۲۰ و ۲۱، درگیریهایی را بررسی میکنند که در همین برهه زمانی اتفاق افتاده اند. به نوبه خود، بسیاری از فیلمهای ضد جنگ در مورد جنگهایی هستند که در حدود یک قرن گذشته درگرفتهاند. با این وجود، ما در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ فیلم ضد جنگ دیدنی آشنا کنیم که به جنگ های قبل از قرن بیستم می پردازند.
بهترین فیلم های ضد جنگ با داستانی قبل از قرن بیستم
۱۰- The Last Valley (۱۹۷۱)
۹- Culloden (۱۹۶۴)
۸- The Messenger: The Story of Joan of Arc (۱۹۹۹)
۷- The Last Samurai (۲۰۰۳)
۶- The Tragedy of Macbeth (۲۰۲۱)
۵- Kingdom of Heaven (۲۰۰۵)
۴- Kagemusha (۱۹۸۰)
۳- The Duellists (۱۹۷۷)
۲- Glory (۱۹۸۹)
۱- Ran (۱۹۸۵)
۱۰- The Last Valley (۱۹۷۱)
جنگ سی ساله (که در نیمه اول دهه ۱۶۰۰ میلادی رخ داد) در کانون توجه روایت فیلم The Last Valley قرار دارد، یا دقیق تر بگوییم اجتناب از آن. مکان وقوع این جنگ که تیتر فیلم به آن اشاره دارد به اندازه ای منزوی است که خیلی از جنگ ها از آن اجتناب کرده اند، اما با این وجود جنگ گسترش می یابد و در نهایت به روستایی در این دره راه پیدا می کند، جایی که سربازان اشغالگر زندگی مردم ساکن آن را مختل کرده و در ادامه یک درگیری همراه با کشتار و خونریزی رخ می دهد.
این فیلمی جنگی است با بازی های خوب، موسیقی متن زیبا و گاهی قدرتمند؛ کمی بدون انسجام کیفی، اما به شدت دستکم گرفته شده. همچنین این فیلم با موفقیت توانسته وحشیگری جنگ را به نمایش بگذارد، با سکانسهایی در اوایل فیلم و قبل از رسیدن شخصیت عمر شریف به پناهگاه که به طور ویژه ای هولناک هستند، و سپس وقایع تراژیکتر در نیمه بعدی The Last Valley که به اندازه خود دلخراش و مغموم کننده هستند.
۹- Culloden (۱۹۶۴)
شما می توانید صدها فیلم جنگی ببینید و همچنان چیزی شبیه به کالودن پیدا نکنید. این فیلم نبردی نسبتاً ناشناخته را روایت می کند، نبردی که در ارتفاعات اسکاتلند در سال ۱۷۶۴ رخ داد، اما این فیلم بیشتر این نبرد خاص را در طریق قالب یک فیلم مستندگونه بررسی می کند. مطمئناً، یک گروه فیلمبرداری نمی توانسته در آن زمان حضور داشته باشد، اما تنها کافی است چنین چیزی را بپذیرید و به تماشای این فیلم بنشینید.
این فیلم، اگرچه بودجه اندکی دارد، اما قصد دارد این احساس را در فرد ایجاد کند که گویی مبارزه را به صورت زنده یا نزدیک به آن تماشا می کند؛ شاید مثل یک گزارش خبری. همچنین، شرکت کنندگان در نبرد در مورد آنچه در حال وقوع است مصاحبه می کنند. این رویکرد بسیار سورئال، تاریک و کاملاً خلاقانه است و کالودن برای نشان دادن اینکه چگونه یک فیلم مستندگونه لزوماً نیاز ندارد کمی باشد تا موثر واقع شود، نیز ضروری است.
۸- The Messenger: The Story of Joan of Arc (۱۹۹۹)
قابل درک است که این فیلم به اندازه فیلم The Passion of Joan of Arc محصول ۱۹۲۸ در مورد سرگذشت ژاندارک معروف نیست، اما پیام آور: داستان ژان دارک به عنوان یک فیلم جنگی واجد شرایط است، در حالی که آن فیلم صامت نمادین را نمی توان یک فیلم جنگی دانست. The Messenger: The Story of Joan of Arc بیشتر یک فیلم حماسی است، و مقدار اکشن و نبرد دارد، پیش از اینکه به بخش تراژیک زندگی ژان دارک بپردازد، همان چیزی که داستان عمده فیلم صامت مصائب ژان دارک است.
مطمئناً، لوک بسون به عنوان کارگردان، در برخی از صحنههای نبرد در اینجا هنرنمایی می کند، اما بخشهای دیگر فیلم واقعاً بیرحمانه هستند، و یافتن چیزی دیدنی لزوماً به این معنا نیست که چیزی باشکوه یا سرگرمکننده به نظر برسد. The Messenger: The Story of Joan of Arc درباره اینکه جنگ در قرون وسطی چقدر برای سربازان وحشتناک بود بسیار شفاف صحبت می کند و از این نظر، فیلم دارای برخی احساسات ضد جنگ است.
۷- The Last Samurai (۲۰۰۳)
در سراسر فیلم The Last Samurai، مرگ تعداد بسیار زیادی از انسان ها روی پرده نمایش دیده می شود که بیشتر آنها در نهایت به عنوان مرگ هایی تراژیک به تصویر کشیده میشوند. مانند The Messenger: The Story of Joan of Arc، در اینجا سطحی از جذابیت تماشایی وجود دارد، و آخرین سامورایی تا حدودی واجد شرایط عنوان یک فیلم اکشن است، اما مرگ همیشه در اینجا در خط مقدم داستان قرار دارد؛ تنها آنقدر زیاد است که سخت بتوان نادیده اش گرفت.
و با توجه به اینکه “آخرین” در عنوان فیلم شده است، تعجب آور نیست که ببینیم فیلم با پایان چیزی سروکار دارد، در اینجا بیشتر درباره اتفاقاتی است که به پایان سامورایی ها، به عنوان یک گروه رسمی شناخته شده در ژاپن، انجامید، اتفاقی که کمابیش در پایان دهه ۱۸۰۰ رخ داد. از این رو، آخرین سامورایی به قرن بیستم بسیار نزدیک می شود، اما هنوز هم داستان خود را در سال ۱۸۷۷ روایت می کند و به همین خاطر گزینه مناسبی برای این فهرست از فیلم های ضدجنگ است.
۶- The Tragedy of Macbeth (۲۰۲۱)
بسیاری از مردم همه چیز را در مورد مکبث می دانند، با توجه به اینکه یکی از مشهورترین و بهترین نمایشنامه های شکسپیر است، اما اگر به نوعی نمیدانستید که کل ماجرا یک تراژدی است، تراژدی مکبث ساخته سال ۲۰۲۱ به خوبی شما را با داستان این تراژدی آشنا می کند. فضای داستان اسکاتلند قرون وسطایی است و این درام در پس زمینه یک جنگ روایت می شود؛ جایی که مرگ، خیانت، انتقام و ماوراء الطبیعه همه در داستان نقش دارند.
هر اقتباس سینمایی از مکبث به شکل قابل درکی تاریک است، اما از یک جهت فیلم تراژدی مکبث به شکل ویژه ای تکان دهنده است، از این نظر که چقدر احساس خلوتی، خالی بودن و سردی دارد. این فیلم در سراس روایت خود فضایی شگفتانگیز دارد، و واقعاً با برداشتی که از یک داستان کلاسیک در مورد دیوانه شدن انسان به دنبال جاه طلبی دارد مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد. این فیلم لزوماً بر میدان نبرد تمرکز ندارد اما همچنان اطمینان حاصل می کند که مخاطبان بعد از تماشای این فیلم دیگر نگاه قبل به جنگ و افراد دخیل در آن را نخواهند داشت.
۵- Kingdom of Heaven (۲۰۰۵)
جنگهای صلیبی، به شکلی قابل درک، بسیار خشن بودند، همانطور که فیلم قلمرو بهشت برای نشان دادن آن تمام تلاشش را می کند. این جنگهای مذهبی در طول قرنها انجام شدهاند و میتوان آنها را به گروههای مختلف تقسیم کرد، اما در قلمرو بهشت، ماجرا در طول قرن دوازدهم اتفاق میافتد و بی ارزشی کلی حیات انسان هایی که با این جنگ سروکار داشتند (چه سربازان و چه مردم عادی) داشتند را نشان می دهد.
مانند بسیاری از فیلمهای ریدلی اسکات، قلمرو بهشت عظیم، پر زرق و برق و تماشایی است، اما هیچ ضربهای در فیلم به اندازه خود صحنه های نبرد تاثیرگذار نیست، و نه مشکلات و بیماریهایی که در این زمان مردم را تحت تأثیر قرار میدهند. همچنین، باید بدانید که نسخه تدوین کارگردان هم در کل از نسخه سینمایی بهتر بوده و هم از لحاظ احساسی و عاطفی تکان دهنده تر است.
۴- Kagemusha (۱۹۸۰)
Kagemusha هر آنچه از یک فیلم حماسی به کارگردانی آکیرا کوروساوا انتظار دارید را دارد: بازی های بی نقص، فیلمبرداری زیبا و داستانی خوب. در اینجا، همه چیز حول محور یک جنگ سالار می چرخد که به طور ناگهانی می میرد، و آنطور که انتظارش را ندارید، یک همزاد دارد. بنابراین، برای جلوگیری از ضربه خوردن روحیه سربازان، این همزاد نقش فرمانده جنگ را بر عهده میگیرد… اما او یک دزد است و طبیعتاً با زندگی کاملاً متفاوتی که مجبور است ادایش را دربیاورد، مشکل پیدا می کند.
این فیلم احتمالاً بیشتر یک درام روانشناختی است تا یک فیلم جنگی کامل، اما صحنههایی از جنگ/نبرد در Kagemusha وجود دارد، و تمرکز آن بر روی یک مرد و روان او پیامی را در مورد جنون جنگ به مخاطب منتقل می کند. همچنین تلاش برای حفظ ابهام داستان در سراسر فیلم کمی بی معنی به نظر می رسد اما همین موضوع نیز به قطعی بودن بیهودگی و دیوانگی جنگ اشاره دارد.
۳- The Duellists (۱۹۷۷)
برخلاف قلمرو بهشت، دوئلبازان ساخته ریدلی اسکات (اولین فیلم تاریخی و در مجموع اولین فیلم بلند او) کمتر از یک فیلم حماسی سنتی است. این فیلم جنگهای ناپلئونی را به شیوهای جالب بررسی میکند، در حالی که بخش زیادی از درگیریهای بزرگتر در پسزمینه داستان و در طول سالیان زیادی روایت میشود، در تمام مدت تمرکز بر روی دو مرد و رقابت شدید آنها قرار دارد.
آنها یک سری دوئل دارند، هیچ یک نمی توانند به طور کامل دیگری را بکشند، و درگیری آنها یک عالم کوچک/ جایگزین برای درگیری بزرگتر است. همه اش جنگ است، همه اش خشونت است، همه اش دیوانگی است، همه چیز رقت انگیز/احمقانه است، و همه اینها بسیار خود ویرانگرانه است. همچنین، یک سکانس طولانی در فیلم وجود دارد که سربازانی را دنبال میکند که سعی دارند از شرایط سرمای شدید جان سالم به در ببرند، و این بخش از فیلم کاملاً ضد جنگ است، تقریباً همان چیزی که از یک فیلم سینمای ضدجنگ انتظار دارید.
۲- Glory (۱۹۸۹)
۱۴ سال قبل از آخرین سامورایی، ادوارد زویک فیلم Glory را کارگردانی کرد که همان سطح از شکوه و جاه طلبی را دارد اما نسبت به فیلم سال ۲۰۰۳ او کمتر روی اکشن تمرکز دارد. به این ترتیب، این فیلم بیشتر به سمت یک فیلم ضد جنگ گرایش پیدا میکند و یک پرده پایانی بسیار سنگین دارد؛ شاید یک پایان تاریک اما اجتناب ناپذیر، اما هنوز هم به شدت تاثیر گذار است، صرفنظر از اینکه انتظارش را داشته باشید یا نه.
در اصل، Glory در مورد جنگ داخلی ایالات متحده است، با تمرکز عمده بر روی اولین گردان داوطلبان تماماً سیاهپوست و اینکه چگونه افراد حاضر در این گردان بر کل جنگ تأثیر گذاشتند. افتخار یک سری قهرمانی ها و افرادی را به تصویر می کشد که ویژگی های خوبی از خود نشان می دهند، اما از نشان دادن اینکه جنگ داخلی آمریکا واقعا چقدر ویرانگر و غم انگیز بود و فداکاری هایی که برای پایان امیدبخش آن صورت گرفت، نتیجهای که مشخصاً همه کسانی که در این جنگ شرکت داشتند نتوانستند آن را به چشم ببینند، اجتناب نمی کند.
Tatsuya Nakadai as Lord Hidetora and “Peter” in Akira Kurosawa’s Ran (1985). Photo Courtesy of Rialto Pictures.
۱- Ran (۱۹۸۵)
مطمئناً، هفت سامورایی میتواند بهترین فیلم آکیرا کوروساوا باشد، اما آشوب دستکم لایق این هست که رقیب فیلم مذکور در این نبرد باشد. از برخی جهات، این فیلم نیز به همان اندازه تاثیرگذار و یک فیلم جنگی تاریخی باشکوه است – در حالی که به وضوح و به شکلی موثر از آثار شکسپیر در آن الهام گرفته شده است. با این وجود، حداقل برای این مطلب، هفت سامورایی را نمی توان واقعاً یک فیلم جنگی نامید، در حالی که آشوبِ بزرگتر، خونین تر و تکان دهنده تر می تواند یک فیلم جنگی تلقی شود. با این حال، بدون شک، هر دو در زمره بهترین فیلمهایی هستند که تاکنون ساخته شدهاند.
داستان فیلم آشوب در دهه ۱۵۰۰ اتفاق میافتد و داستان حول محور جنگسالار سالخوردهای میچرخد که سعی دارد قلمرو پادشاهی خود را بین سه پسرش تقسیم کند، اگرچه هیچ چیز طبق برنامه پیش نمیرود و اوضاع به تدریج به هم میریزد. در اینجا به طور خاص یک سکانس وجود دارد که نشان می دهد جنگ های این دوره بسیار خونین و کابوس وار بوده اند، در حالی که فقدان افکت های صوتی در بیشتر دوران روایت فیلم، بر ترسناک تر بودن روایت می افزاید. سپس، وقتی در حوالی نقطه اوج فیلم یک نبرد سنتی تر رخ می دهد، به شیوه خاص خود پرآشوب است و اگر چه کابوس وار نیست اما انسان را به حیرت واداشته، و بهت و حیرتی که در آخرین لحظات زندگی یک سرباز رخ می دهد را به خوبی به تصویر می کشد.