اغلب در رفع معضل پیشگفته سراغ افزایش ورودی میروند و با رشد وجوه 30درصدی ناشی از رشد درآمدها -که رشد درآمدها نیز متأثر از تورم روی میدهد-غافل از اینکه تعهدات نیز به همین نسبت رشد میکند و طرف هزینه ثابت نمیماند! اما عوامل ناترازی وجوه دیگری دارد.
بعضی قدری قابل رؤیت است، مانند حجم بالای بیکاری که اگر مهار شود، بیمهگذار بیشتری به صندوق میپیوندد و سبب رشد ورودی شده و تناسب شاغلان در مقایسه با بازنشستگان بهتر میشود. اما این ناترازی وجوه پنهان نیز دارد و آن نبود مدیریت صواب وجوه دریافتی فعلی است.
دو مثال اینجا بیان میشود. برای پراکندهنشدن گفتمانی، شاهد مثال خود را سازمان تأمین اجتماعی در نظر میگیریم. یکی از عوامل بالابودن هزینه، تولید درمان است. در شرایط فعلی بیماران تحت پوشش سازمان تأمین اجتماعی اعم از شاغل یا بازنشسته، اگرچه اغلب علاقهمند هستند نزد پزشک خاص و درمانگاه مدنظر خود درمان شوند، اما به دلیل نبود پوشش بیمهای مناسب، بهناچار سراغ درمانگاهها و بیمارستانهای سازمان یادشده میروند. آن سازمان نیز برای ارائه (تولید) این خدمات درمانی سرمایهگذاریهای سنگینی در ساختمان و تجهیزات در اقصای نقاط کشور کرده است و علاوه بر پرداخت هزینههای تعمیر و نگهداری، جمعیت زیادی از کارکنان درمانی را استخدام کرده است، اعم از پزشکی و پیراپزشکی و توابع آنها. با وجود این حجم از هزینه، بیمهشدگان به دلیل اینکه از خدمات مدنظر خود محروم میشوند، چندان راضی نیستند.