پس بلافاصله برخاست و دوربین را مقابل آینه دیوانخانه گذاشت و آماده شد؛ لحظهای که شاید نمی دانست اسم این نوع عکس انداختن، بعدها «سلفی» خواهد بود و به این هم هرگز فکر نمی کرد که کاخ و دیوانخانهاش، سالها بعد خالی از خودش و به موزهای تبدیل خواهد شد که صدها نفر در آنجا، بیاذن و اجازهاش تردد کنند و به بازدید بپردازند. به هر حال شاه، بدون فکر کردن به همه اینها، عکسش را در آینه انداخت و در تاریکخانه به ظهورش رساند و به دستخط خودش مبارکش کرد: «صورت خودم در آینه. در دیوانخانه تهران.»
سالها بعد، شاه همچنان عکس می انداخت و باز هم بیآنکه بداند، سلفی می گرفت، مثل همان روزی که در کنار همسرانش روبهروی آینه بزرگ تالار آینه ایستادند و باز هم شاه سلفی گرفت و پس از ظهور آن عکس، به دستخط مبارک زیرش مزین کرد: «توی تالار آینه عکس در آینه انداخته شده. من هم پیدا هستم.»
خلاصه حالا که سلفی گرفتن باب شده و حتی سلفی گرفتن در موزه هم رواج یافته، ناصرالدین شاه فکرش را هم نمی کرد که اولین نفری باشد که به این کار دست زده است. البته سالها و سالهای بعد هم کسی به فکر سلفی گرفتن در موزه نیفتاده بود، چه برسد به شاه.
سالها گذشت و روزی که «مار دیکسون»، فعال موزهای، با دخترهای خود از موزهای بازدید می کرد هم، شاید فکر سلفی گرفتن در موزه، مانند جرقهای بیشتر در فکرش نیفتاده بود که او ناگهان تصمیم گرفت به همین جرقه فکری بسنده نکند و کمپینی با نام «سلفی در موزهها» راه بیاندازد. اتفاقی که اجرایش در فضای مجازی و با ابزاری به نام هشتگ ممکن شد.
سلفی گرفتن در موزه ابتدا توسط چند موزه بزرگ مورد استقبال قرار گرفت اما کمکم موزههای دیگری به آنها پیوستند. حالا دیگر بسیاری از مردم جهان بیآنکه حتی خودشان متوجه این قضیه شده باشند و یا حتی از ریشهاش باخبر باشند، به گستره این فرهنگ اینترنتی وسعت بیشتر و بیشتری می بخشند.
حتی در سالهای اخیر، بسیاری از زائران و بازدید کنندههای فضاهای مذهبی هم که با گرفتن سلفی در این مکانها، هم جنبه تقدس آنها را به نمایش می گذارند و هم زیباییهای معماری آن بناها را، خواه یا ناخواه به این رویداد پیوستهاند.
حالا سلفی گرفتن در موزهها، جزئی از زیست مجازی مردم دنیا شده و با همین عکسهای ساده، به جز ثبت حضورشان در موزهها و حتی اشتیاق و خاطرههایشان، بخشی از فرهنگشان را هم در معرض بازدید جهانی قرار می دهند، فرهنگی که می تواند تاثیرهای مثبتی مانند ترویج گردشگری و ترغیب توریستها را هم برای بازدید آن موزهها و بناها به دنبال داشته باشد.
در پی این اتفاق، موزهها که تاکنون با عنوان بخشی از تاریخ و تمدن هر کشور، فضایی جدی و رسمی بودند، در عکسهای بازدید کنندهها، ثبت بخشی از تجربههای آنها و حتی ابزاری برای انتقال فرهنگ تلقی شده و مخاطبان آنها با ابزاری مانند تصاویر، استوریهای اینستاگرامی، موشنگرافی و هشتگها، در سراسر جهان با هم ارتباط گرفته و شبکهای جهانی را شکل میدهند که به مرزهای جغرافیایی محدود نیست.
اما جایگاه کشور ما که از نظر تاریخی در جمع چند کشور برتر دنیا قرار داریم، در استفاده از این شبکه جهانی و این رسانه و ابزار جدید کجاست؟ کدام یک از موزههای ما درهایشان را به روی این اتفاق تازه گشوده یا خواهند گشود؟
امید که در روز جهانی سلفی گرفتن با موزهها، موزههای ما هم از مخاطبانشان دعوت کنند که در این رویداد شرکت کنند و اثری در این زمینه تولید کنند. شاید چنین اتفاقی موجب شود ما به معرفی موزههایمان بیشتر از پیش توجه کنیم و حتی آثار قدرتمند موزههایمان را به آثار شناخته شدهای در دنیا تبدیل کنیم، اتفاقی که اکنون هنوز نیفتاده است.
البته سلفی گرفتن در بعضی از موزههای دنیا هم هنوز ممنوع است و دلیل آن هم در بعضی موزهها، رعایت قانون کپی رایت برای آثاری است که آنها را قرض گرفته و یا مالک شخصی دارند. در بعضی دیگر از موزهها هم استفاده از فلش ممکن است به آثار آسیب وارد کند؛ از جمله این موزهها، موزه ملی لندن و موزههای اسمیتسونین در واشنگتن، ام او ام ای در نیویورک و گالری ملی استرالیا در کانبرا هستند که قانون ممنوعیت عکس سلفی هنوز در آنها وجود دارد.
در پایان، اگر روزی خواستید به انجام این کار دست بزنید، یادتان باشد استفاده از مونوپاد برای گرفتن سلفی در موزهها ممنوع است، چون می تواند به ویترین ها و اشیا ضربه بزند.
معصومه کیانی/ مستندساز
۵۷۵۷