در خیابان راه میروید که ناگهان هدفون از گوشتان میافتد. ناسزا میگویید و طوری که اطرافیان میتوانند بشنوند، میگویید: «چرا همه این اتفاقا باید برای من بیفته؟» مردم به شما عجیب نگاه میکنند. شاید با خود میگویند حتماً دیوانه شدهاید که با خود حرف میزنید. صحبتکردن با خود، دیوانگی است یا امری طبیعی؟
اگر بلند بلند با خود صحبت نمیکنید، قطعاً برخی دوستان و آشنایان را دیدهاید که چنین عادتی دارند. به این کار، خودگویی بیرونی یا گفتگوی خصوصی میگویند که در مقابل گفتگوی درونی (صحبت درون ذهن خود) قرار میگیرد. شاید خودگویی با صدای بلند، به نظر افراد بسیاری عجیب به نظر برسد. نظر متخصصان روان در این باره چیست؟
چرا برخی آدمها با خود صحبت میکنند؟
برخی کسانی که با خود صحبت میکنند، ادعا دارند که این کار، به آنها آرامش و حس اطمینان خاطر میدهد؛ سرعت سرسامآور هجوم افکارشان را کم میکند و بدین طریق، آشفتگی ذهنشان را کاهش میدهد؛ همچنین، کمک میکند تا تمرکز بالاتر، استرس و تنهایی کمتری احساس کنند. این یک یافته ثابتشده است که افراد تنها، از جمله تکفرزندها، بیشتر با خود حرف میزنند.
توماس برینتاوپت، استاد بازنشسته روانشناسی در دانشگاه ایالتی تنسی میانه است. او پس از تولد فرزندش با شببیداری مواجه شد و برای گذراندن راحتتر ساعتهای شبانه، شروع به صحبت با خود کرد. همین موضوع، وی را به بررسی علمی دلایل خودگویی بیرونی علاقهمند کرد.
به گفته پروفسور برینتاوپت، خودگویی بیرونی به کنار آمدن با موقعیتهای ناآشنا و استرسزا کمک میکند. در زمانهایی که نمیدانیم باید چه کنیم و چه بگوییم، صحبت با خود بیشتر رخ میدهد. آشفتگی یا اتفاقهای ناراحتکننده، آدمها را به انجام اقداماتی به منظور حل و درک این موقعیتها سوق میدهد و خودگویی هم یکی از ابزارهایی است که در این مواقع به کمک ما میآید.
در خودگویی بیرونی، عامل سنی هم دخیل است. کودکان در سنین پایین، با خودشان بلند بلند حرف میزنند چون در حال یادگیری نقشهای اجتماعی هستند؛ اما این خودگویی با افزایش سن، درونی میشود. با این حال، خودگویی بیرونی، اکثراً در افراد مسن دیده میشود. پروفسور برینتاوپت میگوید: «خودگویی ممکن است به افراد مسن کمک کند تا چیزها را بهتر به خاطر بیاورند. شاید هم افراد مسن خودگویی میکنند چون دیگر کمتر، خود را کنترل میکنند.»
احتمالاً بسیاری از ما، از دیدهشدن حین خودگویی، خجالت میکشیم و تصور میکنیم که اگر زیاد این کار را انجام دهیم، ممکن است دیگران تصور کنند که عقلمان را از دست دادهایم؛ پس شاید ما هنوز به این سطح از کاهش کنترل بر رفتار خود نرسیدهایم.
آیا آدمهایی که خودگویی بیرونی میکنند، باهوشتر هستند؟
آیا آدمهایی که خودگویی بیرونی میکنند، باهوشتر هستند؟ یا برعکس؟ تحقیقات کمی در رابطه با این موضوع انجام شده است. پروفسور برینتاوپت با بررسی معدل دانشجویان، به ارتباطی ضعیف بین تمایل به خودگویی و هوش دست یافت. البته او تأکید میکند که معدل، معیار خوبی برای اندازهگیری میزان هوش افراد نیست. با این حال، او حدس میزند که افراد دارای بهره هوشی بسیار بالا باید خودگویی بیشتری نسبت به افراد عادی داشته باشند. اما در نهایت، هوش تأثیر خاصی در خودگویی ندارد.
صحبت با خود چه مزایایی دارد؟
همین ابتدا بگوییم که صحبت با خود، کاملاً عادی است. خودگویی بیرونی حتی دارای مزایایی هم هست!
پیدا کردن سادهتر اشیا
خودگویی بیرونی به تقویت مهارت حل مسئله و عملکرد بهتر منجر میشود. پروفسور گری لوپیان، استاد روانشناسی در دانشگاه ویسکانسین مدیسن، در پژوهشی این موضوع را بررسی کرد. از شرکتکنندگان خواسته شد تا به دنبال چیزهای مختلفی بگردند؛ برای مثال، تصویر یک چنگال را در مجموعهای از تصاویر متنوع پیدا کنند. طبق مشاهدات او، وقتی افراد نام شیء را بلند ادا میکردند، در مقایسه با وقتی که چیزی نمیگفتند، زودتر میتوانستند تصویر مد نظر را پیدا کنند. تصور میشود که خودگویی، تجسم شیء را در ذهن ما فعال نگاه میدارد. پس اگر (برای مثال) سوئیچ خودرویمان را گم کردیم، بد نیست که اسم آن را بلند بلند، با خود تکرار کنیم تا راحتتر آن را پیدا کنیم.
تاثیر انگیزشی
خودگویی بیرونی، اثر انگیزشی هم دارد. در یک پژوهش، بازیکنان بسکتبالی خودگویی تشویقی یا آموزشی داشتند، عملکرد سریعتر و بهتری از خود نشان دادند. علاوهبر این، خودگویی در شرایطی که نیاز به برداشتن قدمهای مختلف است، به تمرکز بیشتر کمک میکند. پروفسور لوپیان میگوید: «زبان تأثیر خوبی بر حفظ ترتیب کارها دارد. زبان به تمرکز بهتر حین انجامدادن یک وظیفه مشخص کمک میکند و اجازه میدهد تا بدانید که چه زمانی باید عملکرد خود را تغییر دهید.»
پروفسور برینتاوپت نیز خودگویی بیرونی را به یک ترموستات تشبیه میکند؛ در واقع، ابزاری که به تنظیم دمای هیجانات روزمره کمک میکند. صحبت با خود، آدمی را در جهت رسیدن به اهدافش هدایت میکند و بازخورد ارزشمندی به او ارائه میدهد. خودگویی میتواند راهی برای ارزیابی شخصی، ستودن خود، هدایت به سمت قدمهای پیش رو یا تجزیه و تحلیل وظیفهای دشوار هم ارائه دهد. شاید پیش از ملاقات با شخصی جدید، از طریق خودگویی، صحبت با آن فرد را تمرین کنید یا خودتان را سرزنش کنید که چرا فلان حرف را نزدید. ممکن است با خودگویی، پس از ملاقات به خودتان روحیه دهید و یادآور شوید که قطعاً دیدارهای بعدی هم در کار خواهند بود.
تمدد اعصاب
خودگویی بیرونی راهی عالی برای تمدد اعصاب است. قطعاً شنیدهاید که فحشدادن با صدای بلند، روشی برای تسکین فوری اعصاب است! اما به جز این، خودگویی میتواند جنبهای اجتماعی هم پیدا کند؛ چرا که مرز میان ارتباطات بین فردی و درون فردی را محو میکند. پروفسور برینتاوپت میگوید: «خودگویی بیرونی، چه مستقیم باشد یا غیر مستقیم، به اطرافیان ما نشان میدهد که در یک لحظه خاص چه احساسی داریم یا به چه چیزی میاندیشیم.» برای مثال، ممکن است در حضور همسرمان، مسئلهای را بلند بلند با خود بیان کنیم که نشان دهد از موضوعی ناراحت هستیم. با اینکه میدانیم تنها نیستیم اما با بیان بلند حرفمان ممکن است شخص دیگر نیز پاسخی بدهد و صحبت از آن موضوع را از سر بگیرد.
مقابله با نشخوار فکری و استرس
گابریل مورس، یک رواندرمانگر است که بارها با مراجعانی مواجه شده که بلند بلند با خود حرف میزنند. او میگوید خودگویی بیرونی به مراجعانش کمک میکند تا احساسات و هیجاناتشان را بهتر کنترل کنند و سبب تقویت ذهنآگاهی میشود. به گفته او، خودگویی درست مانند یادداشتکردن افکار، باعث کمکردن سرعت هجوم افکار میشود. مورس توضیح میدهد: «روزانه صدها و هزارها فکر از ذهن آدمها میگذرد. این افکار، چیزی جز امواج عصبی نیستند و خیلی بیدلیل و اتفاقی، به ذهن ما هجوم میآورند. صحبتکردن با صدای بلند میتواند به تسکین درونی، تنظیم جریان ورود افکار و نظارت بر آنها کمک کند.»
مورس از تکنیکهای درمان رفتاری دیالکتیکی استفاده میکند که یکی از آنها، صحبت با خود است؛ در واقع، صحبت با خود بهشکلی که گویی مربی دانایی هستید. برای مثال، وقتی به خود میگویید:
«هر چیزی لازم باشه، برای عبور از این شرایط، در اختیار دارم.»
«حالم خوبه. ممکنه اوضاع ترسناک به نظر بیاد اما هیچ خطر واقعی تهدیدم نمیکنه.»
«این قضیه قرار نیست تا ابد طول بکشه. طبیعیه که توی این اوضاع نامطلوب هم، احساس امنیت داشته باشم.»
مورس در ساختن جملات مقابلهای برای مواجهه با شرایط استرسزا، به مراجعانش کمک میکند. افکار استرسزا، بهسادگی میتوانند منطق فرد را زیر پا بگذارند. در نتیجه، به زبان آوردن جملات مقابلهای در شرایط پر فشار کمک میکنند تا از نشخوار فکری دست برداریم.
سرگرم شدن
جدای از تمام مزیتهای گفتهشده، حرفزدن با خود میتواند بسیار سرگرمکننده باشد! تصور کنید کسی در خانه نیست و ناگهان زیر آواز میزنید. ترانهای ساختگی برای خود میسازید و حین انجام کارهای منزل، آن را با خودتان تکرار میکنید. اینگونه کارها، به آدمی انرژی میدهند و کمک میکنند تا خودمان را بدون نگرانی از قضاوت دیگران، تخلیه کنیم.
آیا عادت دارید با خودتان صحبت کنید؟
خودگویی، افکار و اندیشههای در هم آمیخته ذهن را بیرون میکشد و کمک میکند تا این ایده و اندیشهها را با کلمات و جملاتی ابراز کنید که معنا بدهند. خودگویی فرصتی برای شناخت خود ایجاد میکند و وقتی خودتان را بهتر بشناسید، میتوانید دیگران را هم بهتر با دنیای خود آشنا کنید. پس دفعه بعدی که دیدید کسی در کوچه و خیابان با خودش حرف میزند، تصور نکنید دیوانه یا منزوی است.
آیا در خانه یا محیط کار، کسی را سراغ دارید که همیشه با خودش بلند بلند صحبت کند؟ به نظرتان این کار، آزاردهنده است یا بامزه؟ خودتان چطور؟ آیا به طور مرتب، با خودتان صحبت میکنید؟ تا به حال چه تصوری درباره خودگویی داشتید؟ آیا خواندن مقاله حاضر باعث شده تا تصور بهتر و اعتماد به نفس بیشتری برای ادامه خودگوییتان پیدا کنید؟ لطفاً نظراتتان را با ما و دیگر مخاطبان «چطور» در میان بگذارید.
منبع: time
در افسردگی غم به لایههای عمیق زندگی نفوذ کرده و اختلالاتی در احساسات و رفتار شما بهوجود میآورد. اگر احساس افسردگی دارید، حتما با کمک یک روانشناس متخصص مشکل را ریشهیابی کنید و برای حل آن راهکار بگیرید.برای ارتباط با مشاور متخصص افسردگی روی دکمه زیر کلیک کنید.
هشدار! این مطلب صرفا جنبه آموزشی دارد و برای استفاده از آن لازم است با پزشک یا متخصص مربوطه مشورت کنید. اطلاعات بیشتر div:empty {display: none;}
]]>
به کمک زبان بدن، ناگفتهها را بگویید و بشنوید
۸،۰۰۰ تومان