نادر جهانبانی نامی است که این روزها زیاد شنیده میشود، یکی از شخصیتهای ارشد نظامی دوران حکومت پهلوی بود که به واسطه نقشآفرینی در نیروی هوایی و فرماندهی در ارتش ایران شناخته شده است. جهانبانی که به «ژنرال چشمآبی» معروف است، در سال های پس از انقلاب اسلامی همواره چهره ای مبهم بوده که برخی او را می ستایند و برخی دیگر می گویند بیش از حد در مورد او غلو شده است. دستگیری سپهبد نادر جهانبانی در شب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و اعدام او در نخستین ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از بحث برانگیزترین و مشهورترین اعدام های مربوط به افسران ارشد ارتش محمدرضا پهلوی در روزهای اول حکومت جدید بود. روایتهای منتشرشده درباره دادگاه و دفاعیات جهانبانی، همراه با ابهامات موجود، همچنان بهعنوان موضوعی قابل بحث در بررسی جایگاه تاریخی این شخصیت نظامی ایرانی باقی مانده است. زندگی نادر جهانبانی تصویری از تجربههای مختلف در یکی از دورههای پرتلاطم تاریخ ایران ارائه میدهد. اما نادر جهانبانی که بود؟
سپهبد نادر جهانبانی در سال ۱۳۰۷ در تهران متولد شد. او یکی از مشهورترین خلبانهای نیروی هوایی عصر پهلوی دوم و معاون عملیات و جانشین نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی ایران بود. بسیاری جهانبانی را که در میان عامه مردم ایران به «ژنرال چشم آبی» معروف بود، را نماد نیروهای نظامی در ایران میدانند.
گروه آکروجت تاج طلایی
از مهمترین روایتهایی که درباره او مطرح است میتوان به تشکیل گروه آکروجت تاج طلایی در نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی اشاره داشت. عبور از زیر پل سفید اهواز توسط یک فروند هواپیمای جنگنده که بدون تردید میتواند اقدام پروازی بسیار محیرالعقولی در تاریخ هوانوردی جهان محسوب شود، گریز از چنگال دشمن که مرتبط با پرواز جهانبانی و تحت محاصره قرار گرفتن وی توسط جنگندههای عراقی در سال ۳۴۸ تا ۱۳۵۰ درگیریهای مرزی ایران و عراق است، و در ادامه پرواز نادر جهانبانی و بغداد بدون کسب مجوز از پادشاه و فرار او از چنگ خلبانان عراقی با بهرهگیری از مهارت خاص و نبوغ خارقالعادهاش در حوزه پروازی و بازگشت به ایران، از مواردی است که در سایتها و شبکههای مجازی زیاد به آن اشاره میشود.
اعدام نادر جهانبانی
درباره نحوه اعدام جهانبانی توسط صادق خلخالی هم روایتهای مختلفی وجود دارد. متن دفاعیاتی که بعدها از جهانبانی در فضای مجازی منتشر شد، توسط پسر جهانبانی به کل تکذیب شد: «درباره دادگاه خیلی چیزها نوشته شده که به نظر من خیلی دور از حقیقت هستند. واقعا چه در دادگاه پیش آمد، ما نمیدانیم. بسیاری از این نوشتهها غلو هستند، خیلی جملهها وجود دارد که پدرم هیچ وقت نمیگفت و این جملهها را بعدها مرتب اضافه میکنند. خدا میداند که واقعا در دادگاه چه گذشته است. انشاءالله که یک روزی بتوانیم بفهمیم واقعا چه گذشت. البته یک نوشتهای با دستخط خودشان وجود دارد که از ما خداحافظی کرده است. یک چیز دیگری هم که داریم ساعتی است که پدرم دستش بود و الان دست من است و این باارزشترین چیزی است که من در زندگیام دارم.»
اولین جلسه دادگاه جهانبانی در محل دبیرستان شماره ۲ علوی که به عنوان دادگاه ویژه انقلاب استفاده میشد، در اواخر بهمن ۱۳۵۷ برگزار شد. در این جلسه آقای جهانبانی همراه با ۲۵ نفر دیگر از درجهداران و مدیران حکومت پهلوی محاکمه شد.
از جزییات این جلسه دادگاه اطلاعی در دست نیست. طبق اطلاعات موجود، محاکمه جهانبانی در این مرحله به اتمام نرسید. آقای جهانبانی برای بار دوم در ۲۱ اسفند ۱۳۵۷ و در دادگاهی که به صورت علنی برگزار شد، محاکمه شد. در هیچ یک از جلسات دادگاه نشانی از شاکی یا شاهدی که به نفع یا به آقای جهانبانی شهادت دهد و حتی وکیل مدافع وجود نداشت.
گفته شده خلخالی تا زمان برگزاری دادگاه نتوانسته بود مدارک مهمی علیه جهانبانی به دست بیاورد، به همین خاطر وقتی که جهانبانی را برای محاکمه میآورند روی پلاک گردن او تنها عنوان کلی «عامل فساد» به چشم میخورد.
جهانبانی در ایام محاکمه دفاع چندانی از خود به عمل نیاورد و تنها به ذکر این نکته بسنده نمود: «من دفاع خاصی ندارم، ولی من هیچ وقت بر ضد انقلاب کاری نکردهام. به هر حال دیگر مسئله مهمی نیست و بنده آمادهٔ اعدام هستم.»
او همچنین در مورد اتهام جاسوسی خود و پدرش هم به دادگاه گفت: «پدر من جاسوس روس نبود، بلکه افسری ایرانی بود که در روسیه درس خوانده بود، من هم هرگز عامل کشوری نبودام، بلکه در آمریکا به عنوان بهترین و با استعدادترین خلبان ایرانی، بر اوج ابرها پرواز میکردم»
متن کیفرخواست جهانبانی در دادگاه بدین صورت عنوان شده است: «نادر جهانبانی با اشغال در سمتهای حساس نظامی و این اواخر، در تصدی مشاغل ورزشی و نظایر آن با رژیمی که با ساقط کردن حکومت ملی و شرعی به طریق غاصبانه و با اراده اجنبی در ایران سلطه پیدا کرد و مملکت را در جهت منافع اجنبی و در جهت خلاف شرع و خلاف مصلحت مملکت و ملت به قهقرا میبرد و به نابودی میکشاند با اقدام علیه امنیت و قیام برای متزلزل کردن اساس استقلال و فساد در ارض و محاربه با خدا و نایب امام علیه سلام بوده و دلایل اتهامات تصدی مشاغل دیگری است که احتیاج به توصیف یک یک آنها نیست. مطابق قوانین الهی و قوانین جاریه در زمان ارتکاب جرایم تقاضای رسیدگی و صدور حکم اعدام و مصادره اموال شخصی ایشان و آن مقدار از اموال که به خاطر فرار از ادای دین به صاحبان اصلی به فرزندان و اقربای نزدیک انتقال یافته است از طرف دادسرای کل انقلاب اسلامی میکنم.»
صادق خلخالی در کتاب خاطرات خود درباره اعدام نادر جهانبانی نوشته بود: «جهانبانی در رأس قدرتی قرار داشت که میتوانست اعتراض کند؛ چون تقریباً از نزدیکان و خویشان شاه بود میتوانست اعتراض کند، اما به خاطر حفظ زندگی انگلی خود و برای خوشگذرانی خود، ملتی را به انحطاط کشاند و جشن هنری در شیراز ترتیب داد که در ماه مبارک رمضان جلوی چشم مردم مسلمان تئاتر آتش خوک و بچه را روی صحنه بیاورد! او مفسد فی الارض است.»
نادر جهانبانی سرانجام در تاریخ ۲۲ اسفند سال ۱۳۵۷ اعدام شد و در سن ۵۰ سالگی درگذشت. با مرگ جهانبانی اسطوره او ادامه پیدا کرد و آثار و نشانههای این جایگاه اسطورهای تا امروز هم ادامه دارد.
کتاب «ژنرال چشم آبی»
شاداب عسکری یکی از افسران بازنشسته ارتش که طی سالهای گذشته به کار تحقیق و پژوهش در تاریخ انقلاب و ارتش اشتغال دارد، در کتابی با عنوان «ژنرال چشم آبی» تلاش کرده مستندات و روایات تاریخی درباره سپهبد نادر جهانبانی تدوین کند.
نویسنده «ژنرال چشمآبی» در کتاب خود سوالات بسیار مهمی را درباره جهانبانی و حواشی اطراف شخصیتش مطرح کرده است. او که برای تهیه و تدوین کتاب «ژنرال چشمآبی» ۴ سال زمان صرف کرده، ظاهرا معتقد است که برای نادر جهانبانی، جایگاهی فراتر از جایگاه حقیقی دوران خدمتش در ارتش شاهنشاهی ساخته شده است.