اخبار تاریخ

دختر چارلی چاپلین: آرزو دارم در فیلم پدرم بازی کنم/ پدرم یک دست لباس را پنج سال می‌پوشد

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در دی‌ماه ۱۳۴۳ خبرنگار هفته‌نامه‌ی فیلم فرانسوی به نام «سینه‌موند» با «جرالدین چاپلین» (زاده‌ی ۳۱ جولای ۱۹۴۴) دختر ۲۰ ساله‌ی «چارلی چاپلین» کارگردان و هنرپیشه‌ی معروف هالیوود به گفت‌وگو نشست. روزنامه‌ی کیهان روز پنج‌شنبه ۲۴ دی ۱۳۴۳ بخش‌هایی از این گفت‌وگو را به شرح زیر منتشر کرد:

پس از گفت‌وگو با ژرالدین چاپلین به این مسئله ایمان آوردم که هرگز هیچ مصاحبی در کنار وی احساس کسالت و خستگی نخواهد کرد. او دختر کوچک و زیبایی است که موفقیت و استعدادش سبب حیرت و شگفتی سال‌خوردگان گشته است. زمانی که با وی ملاقات کردم مانتوی بزرگ و گشاد یکی از دوستانش را به تن داشت و کیف قرمزی از پلاستیک نیز در دستش دیده می‌شد.

ژرالدین پس از آن‌که نگاه حیرت‌زده‌ی مرا معطوف کیف بزرگش دید، گفت: «من به این کیف احتیاج دارم تا بتوانم مار بزرگم را در آن جای دهم. من حیوانات و به‌خصوص مارها را بیش از هر چیز دوست دارم. اما متاسفم که در هنگام شرکت در فیلم در یک صبح زیبای تابستان مجبور به جدایی از آن‌ها بوده‌ام زیرا عده‌ای گمان می‌کردند که این کار را به خاطر کسب شهرت انجام می‌دهم و حال آن‌که من از این مارها برای مطالعه و تجربه در رشته‌ی حیوان‌شناسی که اخیرا اقدام به فرا گرفتن آن کرده‌ام استفاده می‌کنم و یادداشت‌هایی برمی‌دارم. می‌خواهم بدانم که آیا مار می‌تواند در مقابل سرما، گرما و گرسنگی مقاومت کنه یا نه؟»

رستوران ارزان

ژرالدین چاپلین با ما در رستورانی به نام «موستاش» که برادرش سیندنی نیز اغلب به آن‌جا می‌رود ملاقات کرد. رستوران موستاش یکی از رستوران‌های مورد علاقه‌ی ژرالدین و برادرش سیدنی است و در این باره می‌گوید:

– وقتی که من در پیس «خاکسترنشین» در تئاتر شانزه‌لیزه بازی می‌کردم و درآمدم در هفته نیز کم و ناچیز بود به این رستوران که نسبتا ارزان‌تر از جاهای دیگر بود می‌آمدم و غذایم را در همین‌جا می‌خوردم. به این دلیل است که از این پس نیز می‌خواهم به همین محل که اولین روزهای فعالیت هنری خود را در آن‌جا گذرانده‌ام وفادار بمانم.

از این‌که فرزند یک نابغه هستید چه احساسی دارید؟

اغلب این پرسش را از من می‌کنند اما تردیدی نیست که هنر و نبوغ پدرم به من غرور و افتخار می‌دهد و به علاوه از این‌که دختر یک شخصیت معروف هستم احساس شادی می‌کنم.

آیا دوران کودکی شما مانند دوران کودکی اطفال عادی دیگر گذشته است؟

آری، زیرا من تا سن ده‌سالگی در خانه‌ام و در کنار پدر و مادرم به طور دائم زندگی کرده‌ام و در یکی از عادی‌ترین مدارس شهری که در آن‌جا اقامت داشتیم تحصیل نمودم. پس از آن در موسسه‌ی «موت‌الیوه» لوزان نزد خواهران مذهبی پانسیون شدم، تا هفده‌سالگی در آن‌جا تحصیل کردم و از آن پس برای تعلیم هنر رقص به انگلستان رفتم و مدت دو سال در باله‌ی سلطنتی انگلستان این هنر را آموختم. اکنون نیز چنان‌که می‌بینید مانند یک دختر پاریسی در پاریس اقامت کرده‌ام.

نقش چارلی

آیا پدرتان نسبت به تعلیم و تربیت شما سخت‌گیر و جدی است؟

زمانی که اعمال و رفتار ما بد و به نظر وی شایسته نباشد کاملا ما را کنترل می‌کند و به‌خصوص در مورد دروس مدرسه همه‌ی ما دقت خاصی دارد.

اما زمانی که احساس کند تکالیف خود را به‌خوبی انجام داده‌ایم ما را تشویق می‌کند. او اغلب سعی دارد افراد خانواده‌اش را به مسافرت و نقاط مختلف جهان ببرد. من یک بار به اتفاق وی و مادرم به آفریقا رفته‌ام و از آن‌جا شیر کوچکی با خود به یادگار آورده‌ام.

به کدام یک از برادر یا خواهرهای‌تان بیش از همه علاقمندید؟

من همه‌ی آن‌ها را به یک اندازه دوست، دارم اما به میکائیل که یک سال و نیم از من کوچک‌تر است توجه بیش‌تری دارم. او هم‌اکنون در انگلستان سرگرم تحصیل در رشته‌ی هنرهای دراماتیک است. او در شانزده‌سالگی برای ادامه‌ی تحصیل کانون خانواده را ترک کرده است و اکنون نیز اشعار جالبی می‌سراید اما متاسفم که رفتار میکائیل با پدر و مادرم چندان خوب نیست و سعی ندارد که مطابق میل آن‌ها رفتار کند.

پدر و مادرم مانند همه‌ی پدران و مادران دیگر به کریستوفر کوچک‌ترین برادرم که یک سال و نیم از سنش می‌گذرد علاقه‌ی زیادی دارند، اما طوری با وی رفتار می‌کنند که حس حسادت فرزندان دیگر را تحریک نکنند.

به پدرتان «تو» خطاب می‌کنید؟

من با پدرم به انگلیسی صحبت می‌کنم و چنان‌که می‌دانید در این زبان جز «شما» کلمه‌ی دیگری نمی‌توان گفت.

دوران تحصیل

آیا شما دوران تحصیل پول جیبی زیادی می‌گرفته‌اید؟

نه، گمان نمی‌کنم برای دختران و پسران جوان پول جیبی زیاد مفید باشد و شاید من به دلیل آن‌که آزادانه پولی در دسترس نداشتم که بیهوده خرج کنم به‌آسانی توانستم با بال‌های خود پرواز کنم و ارزش فعالیت‌هایم را بشناسم.

تعداد اشخاصی که در خانه‌تان به سر می‌برند و کارهای خانه را انجام می‌دهند زیاد است؟

برای اداره‌ی کارهای خانه دو آشپز، یک راننده، سه باغبان، یک منشی، دو پرستار و دو پیشخدمت زن کار می‌کنند و گمان نمی‌کنم تعداد آن‌ها با توجه به نفرات افراد خانواده‌ی ما که عبارت‌اند از امیلی، ژوزفین، آنت، ویکتوریا، اوژن، جین سیسیل، کریستوفر و پاپا و مامان زیاد باشد.

میل دارید به کارگردانی پدرتان در فیلمی شرکت کنید؟

با تمام قلبم آرزو دارم روزی در فیلمی که کارگردانی آن را پدرم به عهده داشته باشد شرکت نمایم.

هرگز برای موفقیت بیش‌تر با وی مشورت کرده‌اید و از راهنمایی‌های او استفاده کرده‌اید؟

متاسفانه نه زیرا مدتی است که نتوانسته‌ام او را ببینم. پدرم هرگز عادت به نامه نوشتن ندارد و اگر به مسافرت برود حتی به مادرم نیز نامه نمی‌نویسد.

فعالیت سینمایی

پدر و مادرتان از فعالیت‌های سینمایی شما اظهار رضایت می‌کنند؟

زمانی که «ژاک درای» به من پیشنهاد کرد در فیلم «در یک صبح زیبای تابستانی» شرکت کنم. من نظریه‌ی مادرم را برای شرکت در این فیلم خواستار شدم. مادرم زمانی موافقت کرد که ژاک درای به وی اطمینان داد که نقشی که ایفا خواهم کرد نقش یک دختر نجیب است.

در میان کمدین‌ها به کدام هنرپیشه علاقمندید؟

به ژان مورو، زیرا وی یک کمدین هنرمند و واقعی است.

نام فیلم جدیدتان چیست؟

«دکتر ژیواگو» که در آن عمر شریف نیز شرکت دارد. من برای شرکت در این فیلم باید به اسپانیا سفر کنم و مدت هفت ماه در مادرید بمانم.

آیا موافقید که در فیلمی اندام خود را برهنه در مقابل تماشاگر نشان دهید؟

نه، زیرا موفقیت در عالم سینما ارتباطی به برهنه شدن ندارد چون استعداد و هنر یک هنرمند می‌تواند ضامن موفقیت وی باشد.

آیا پدرتان اغلب به سینما می‌رود؟

به‌ندرت و اگر سینما برود بیش از ده دقیقه در سالن نخواهد ماند اما مادرم اغلب با فیلم‌های [؟] میلی‌متری فیلم‌برداری می‌کند و پس از فیلم‌برداری همه‌ی ما به تماشای آن می‌رویم.

عقیده‌ی شما در مورد خانه‌داری چیست؟

من بافتنی را دوست دارم اما از خیاطی چیزی نمی‌فهمم و درباره‌ی آشپزی نیز اطلاعاتی دارم.

عقیده‌تان در مورد لباس و آرایش چیست؟

لباس‌هایم را اغلب دوستانم انتخاب می‌کنند. پدرم نیز چندان علاقه‌ای به لباس ندارد و اغلب اتفاق می‌افتد که یک دست لباس را پنج سال می‌پوشد. پدرم هم‌اکنون سرگرم نوشتن «سامورایی» است تا نقش اول آن را برادرم سیدنی ایفا کند.

به قیافه‌ی ظاهری یک مرد چندان توجه ندارم بلکه می‌خواهم از نظر اخلاقی و معنوی قابل ستایش باشد و زمانی که بتوانم مرد محبوب خود را بیابم تردیدی نیست که ازدواج خواهم کرد.

۲۵۹

منبع خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا