به گزارش خبرآنلاین،سالها است که احتمال وقوع یک زلزله غولآسا در تهران مطرح است. نگرانیهای کارشناسان دیگر عادی شده است و اساتید بینالمللی زلزلهشناسی بارها هشدارهای خود را رسانهای کردهاند؛ بهویژه آن که مطالعات زمینشناسی، دادههای تاریخی و پژوهشهای آماری نشان میدهند که تهران از دوره بازگشت زلزله عبور کرده و هر لحظه ممکن است با یک زمینلرزه ویرانگر روبهرو شود.
سایت دیده بان در خبری نوشت:اخیرا حتی برخی اعضای شورای شهر تهران نیز این بحث را مجددا مطرح کردهاند؛ از جمله این که سید محمد آقامیری، رئیس کمیته عمران شورای شهر از حتمی بودن وقوع زلزله ۷ ریشتری در پایتخت خبر داده و گفته است که «تهران مستعد زمینلرزه است و به دلیل وجود گسلهای فعال و نیمهفعال، در معرض زلزلهای با شدت بالای ۷ ریشتر قرار دارد. براساس نظرات کارشناسان، دوره بازگشت این نوع زلزلهها حدود ۱۵۰ سال است و اکنون ۱۸۰ سال از آخرین زلزله پایتخت گذشته است.»
همچنین اخیرا فریبرز ناطق الهی، عضو هیات علمی پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله با تاکید بر این که وقوع زلزلهای بزرگ در تهران در آیندهای نزدیک کاملا محتمل است، اعلام کرده است که «دادههای تاریخی نشان میدهند که در ۱۵۸ سال گذشته، تهران هر ۱۵ سال یکبار شاهد یک زلزله بزرگ بوده است، اما اکنون بیش از ۳۰ سال از آخرین زمینلرزه مهم گذشته، به این معنا که احتمال وقوع زلزلهای بزرگتر در پایتخت، بیشتر از قبل شده است؛ بنابراین زلزله تهران یک احتمال نیست، بلکه یک واقعیت اجتنابناپذیر است که باید برای آن آماده بود.»
این کارشناس در ادامه گفتوگوی خود هشدار داد که «در صورت وقوع زلزلهای بزرگ، میزان تلفات انسانی ممکن است بهشدت بالا باشد. اگر زلزلهای با شدت ۷ ریشتر یا بیشتر رخ دهد، حدود ۱۰ میلیون نفر تحت تأثیر قرار میگیرند و برآوردها نشان میدهند که احتمالاً ۶ میلیون نفر کشته یا زخمی خواهند شد. این رقم بسیار بالاست و نشاندهنده ابعاد فاجعهای است که ممکن است در تهران رخ دهد.»
در جامعه ایران، مردم اهمیت خاصی برای احتمال وقوع زلزله قائل نیستند
در این میان اما صرف نظر از انتقادهایی که نسبت به آماده نبودن مسئولان و دستگاههای ذیربط برای مواجهه با زلزله احتمالی در تهران مطرح است که در مصاحبه اخیر دیدهبان ایران با فریبرز ناطق الهی به طور مفصل به آن پرداخته شده، لازم است یکبار فلش را به سمت مردم برگردانیم و این سوال را مطرح کنیم که چرا تهرانیها بعد از این همه هشدار، در مطالبهگری از دستگاههای اجرایی برای پیشگیری از خسارات زمینلرزه احتمالی، جدی عمل نکردهاند؟
مرتضی پدریان، جامعهشناس برای تحلیل موارد جامعهشناختی و واکاوی ابعاد روانشناختی اجتماعی این موضوع گفت: زلزله یکی از مخربترین فجایع طبیعی است که نهتنها خسارات فیزیکی و اقتصادی گستردهای به جوامع وارد میکند، بلکه تأثیرات عمیقی را بر روحیه اجتماعی و روان جمعی افراد برجای میگذارد. در بسیاری از کشورها، وقوع زلزله باعث ایجاد یک موج بزرگ از واکنشهای اجتماعی اعم از همدردی، ترس، بسیج عمومی برای کمکرسانی و افزایش آگاهی نسبت به مدیریت بحران میشود. اما در جامعه ایران، به نظر میرسد که میزان اهمیت قائل شدن نسبت به احتمال وقوع چنین فجایعی با نوعی بیتفاوتی یا دستکم واکنشهای حداقلی همراه است. این مساله نیازمند بررسی عمیقتر است تا مشخص شود که آیا جامعه دچار نوعی کرختی در برابر فجایع شده است یا این که مجموعهای از عوامل ساختاری، اقتصادی و روانی باعث کاهش حساسیت اجتماعی در برابر چنین بحرانهایی شدهاند؟
وی ادامه داد: یکی از مهمترین عواملی که بر واکنش جامعه نسبت به فجایع طبیعی تأثیر میگذارد، وضعیت اقتصادی است. هنگامی که مردم تحت فشار اقتصادی شدید قرار دارند و دغدغههای معیشتی تمام توجه و انرژی آنها را به خود معطوف کرده است، دیگر توانایی روانی و حتی مالی لازم برای توجه کردن به بحرانهای غیرمستقیم را ندارند. در جامعهای که تورم بالا، بیکاری، کاهش ارزش پول ملی و مشکلاتی مانند ناتوانی در تأمین نیازهای اولیه نظیر مسکن، آموزش و درمان وجود دارد، انتظار واکنشهای گسترده و سازمانیافته نسبت به یک بحران طبیعی، چندان واقعبینانه نیست. افراد در چنین شرایطی به نوعی دچار خستگی اجتماعی میشوند و دیگر نیروی لازم برای مشارکت فعال در مدیریت بحران را ندارند.
در جوامع پرامید، احتمال وقوع زلزله بهعنوان زنگ خطر جمعی تلقی میشود
پدریان با بیان این که خستگی و خمودگی در برابر احتمال وقوع بحران، در بلندمدت منجر به شکلگیری یک پدیده اجتماعی دیگر به نام «ناامیدی اجتماعی» میشود، اظهار داشت: ناامیدی اجتماعی زمانی رخ میدهد که افراد احساس کنند هیچ کنترلی بر سرنوشت خود ندارند و تلاشهایشان برای بهبود وضعیت زندگی، بینتیجه مانده است. این ناامیدی، باعث کاهش انگیزه برای مشارکت در امور اجتماعی میشود و در نهایت، به بیتفاوتی جمعی نسبت به مسائل کلان، از جمله فجایع طبیعی، منجر میشود. مردم در چنین شرایطی به این باور میرسند که زلزله یا هر بحران دیگری، تفاوتی در روند کلی زندگیشان ایجاد نمیکند؛ چراکه از دید آنها، مشکلات اقتصادی و اجتماعی روزمره بهمراتب طاقتفرساتر از یک فاجعه مقطعی هستند.
این جامعهشناس خاطرنشان کرد: در جوامعی که امید اجتماعی در سطح بالایی قرار دارد، احتمال وقوع یک زلزله میتواند بهعنوان یک زنگ خطر جمعی تلقی شود و جامعه را به سمت اقدامات پیشگیرانه و افزایش آمادگی سوق دهد. برای مثال، مردم در چنین جوامعی به مقاومسازی ساختمانها، خرید بیمههای حوادث و رعایت استانداردهای ایمنی اهمیت بیشتری میدهند. اما در جامعهای که ناامیدی اجتماعی غالب شده است، این واکنشها مشاهده نمیشود. مردم نهتنها اقدام خاصی برای پیشگیری از آسیبهای زلزله انجام نمیدهند، بلکه حتی پس از وقوع زلزله نیز واکنشهای اجتماعی آنچنانی از خود نشان نمیدهند. درحالیکه در کشورهای دیگر، زلزله میتواند موجب اعتراضات عمومی نسبت به ضعف مدیریت بحران یا مطالبهگری برای بهبود زیرساختها شود، به نظر میرسد که در ایران، مردم حتی در این سطح نیز حساسیت چندانی نشان نمیدهند.
وی همچنین خاطرنشان کرد: اگر بخواهیم امید را بهصورت علمی تعریف کنیم، امید عبارت است از «انتظار به تحقق نشستن تلاشهای دیروز و امروز در فردا.» بر این اساس، اگر جامعهای به این باور برسد که تلاشهایش برای بهبود شرایط، نتیجهبخش نیست، بهتدریج دچار ناامیدی میشود. این ناامیدی، مستقیماً بر واکنش افراد به بحرانها اثر میگذارد و باعث میشود که آنها نوعی انفعال و بیتفاوتی نسبت به فجایع اجتماعی و طبیعی از خود نشان دهند. این همان وضعیتی است که به نظر میرسد در جامعه ایران در حال شکلگیری و تثبیت است.
در شرایط ناامیدی، جامعه واکنش فعالی نسبت به احتمال وقوع فجایع طبیعی ندارد
پدریان ضمن انتقاد از کمتوجهی دستگاههای تصمیمگیر در کنار مردم نسبت به احتمال وقوع زلزله در تهران، عنوان کرد: موضوع زلزله تنها به مساله واکنش اجتماعی محدود نمیشود، بلکه به سیاستگذاریهای کلان در حوزه مدیریت بحران نیز مرتبط است. در کشورهایی که برنامهریزی دقیقی برای مدیریت بحران وجود دارد، حتی اگر مردم نسبت به وقوع زلزله هراس اجتماعی نداشته باشند، نهادهای دولتی و عمومی وظیفه دارند که بهطور سازمانیافته اقدامات پیشگیرانه را اجرا کنند. اما در شرایطی که نهادهای مسئول خود نیز دچار ضعف در مدیریت بحران باشند، بیتفاوتی اجتماعی بیش از پیش تقویت میشود. مردم در چنین وضعیتی به این نتیجه میرسند که حتی اگر واکنش هم نشان دهند، تغییری در وضعیت ایجاد نخواهد شد.
این جامعهشناس متذکر شد: در کنار همه این مسائل، موضوع مهاجرت نیز بهعنوان یکی از پیامدهای ناامیدی اجتماعی قابل بررسی است. در جوامعی که افراد نسبت به آینده کشور خود ناامید هستند، حتی فجایع طبیعی نیز بهعنوان یک عامل محرک برای مهاجرت عمل نمیکند. درحالیکه در برخی کشورها، وقوع یک زلزله شدید میتواند موجی از جابهجاییهای جمعیتی را به دنبال داشته باشد، در ایران بسیاری از مردم حتی با وقوع چنین فجایعی نیز تمایلی به تغییر مکان زندگی خود ندارند. این نشان میدهد که مساله ناامیدی، آنقدر ریشهدار شده است که حتی خطرات بالقوه برای جان و مال افراد نیز تأثیر چندانی در تصمیمگیریهایشان ندارد.
وی در نهایت خاطرنشان کرد: برای مقابله با این وضعیت، لازم است که مجموعهای از سیاستهای کلان در جهت افزایش امید اجتماعی، بهبود شرایط اقتصادی و تقویت اعتماد عمومی نسبت به آینده اجرا شود. افزایش شفافیت در مدیریت بحران، ایجاد فرصتهای اقتصادی پایدار، افزایش آگاهی عمومی درباره اهمیت اقدامات پیشگیرانه در برابر زلزله و همچنین تغییر نگرش کلی جامعه نسبت به آینده، میتواند به تدریج حساسیت اجتماعی را نسبت به فجایعی مانند زلزله افزایش دهد. بدون این تغییرات، نمیتوان انتظار داشت که جامعه واکنش فعالی نسبت به احتمال وقوع فجایع طبیعی از خود نشان دهد، چراکه در شرایط ناامیدی اجتماعی، حتی بزرگترین بحرانها نیز بهعنوان بخشی از یک روند طبیعی و اجتنابناپذیر تلقی میشوند.
۲۳۳۲۱۷