در همان موقعها از مهندس الویری، شهردار اسبق تهران، پرسیدند که نظرش راجع به ایده تغییر پایتخت چیست؟ بهسادگی جواب داد: ما ۲۰ سال است که هنوز نتوانستهایم یک مصلا برای تهران بسازیم، حالا میخواهیم یک پایتخت بسازیم! با کدام دانشگاه؟ کدام ورزشگاه؟ کدام بیمارستان؟ کدام دبستان؟ کدام دبیرستان؟ و کدام صدها نوع تأسیسات زیربنایی دیگر؟ به قول تهرانیهای قدیم: با این ریش، میخوابم بریم تجریش! دهها سال است که دستاندرکاران پروژههای عمرانی و طرحهای زیربنایی کشور از تأخیر در اجرای طرحها و وجود دهها هزار پروژه ناتمام با هزاران میلیارد تومان سرمایه خوابیده و تخریب و خسارت ناشی از عدمالنفع آنها مینالند. چند سالی هم هست که برگ دیگری بر کارنامه ناتوانیهای اجرایی ما افزوده شده و آنهم ناتوانی در مرمت و بازسازی بناهای تاریخی است. یک موردش مرمت مدرسه دارالفنون است که از سال ۱۳۸۰ تا کنون هنوز در دست اقدام است، یعنی طی ۲۳ سال تعداد ۱۴ وزیر محترم آمدهاند و رفتهاند و هنوز این ساختمان یادگار امیرکبیر تعمیر نشده است! نمونه دیگرش مرمت خانه پدری جلال آلاحمد در محله پاچنار تهران است، پروژهای که آن هم از سال ۱۳۸۶ تاکنون در دست اقدام است، آنهم با وجود جلب سرمایهگذار از بخش خصوصی و مدیریت(!) صندوق بهرهبرداری و احیای بناهای تاریخی و فرهنگی و پیگیریهای متعدد رسانهها و افکار عمومی، و جالب اینکه مسئولان امر بجای پیگیری اصل پروژه و تبدیل این خانه به یک نهاد فرهنگی همگانی متناسب با شأن و منزلت و کارکرد اولیه، آنجا را در همین وضعیت نیمهتمام به محلی برای کسب درآمد تورهای تهرانگردی تبدیل کردهاند، کاری که هیچگونه تناسب منطقی با
فلسفه وجودی پروژه ندارد! کاری نداریم به اینکه بهعنوانمثال، چینیها بزرگترین سازه جهان از لحاظ مساحت، یعنی مرکز جهانی قرن جدید (New Century Global Center )را ظرف سه سال ساختهاند، یا فرانسویها ویرانه بازمانده از آتشسوزی مهیب کلیسای نوتردام را طی پنج سال بهصورت کامل بازسازی و مرمت کردهاند، یا کانال پاناما با آن عظمت و پیچیدگی، طی ۱۴ سال ساخته شده، ولی خودمان همروزگاری مرد میدان ساختوساز بودهایم: مگر ما عالیقاپوی اصفهان را در پنج سال، مسجد اعظم قم را در شش سال، ورزشگاه ۱۰۰ هزارنفری آزادی و میدان آزادی تهران را در دو سال نساختهایم؟ پس چه شده است که حالا از تعمیر یک مدرسه یا خانه ۴۰۰ – ۵۰۰ متری، آنهم در قلب تهران، عاجزیم؟ حالا باید برای مملکت دعا کنیم، یا برای مدیران؟
(محمدحسین دانایی خواهرزاده جلال آلاحمد)