به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، امامزاده سیده ملک خاتون(س) در تهران خیابان خاوران، خیابان شهید برادران سجادی، هشت متری ملایری واقع شده است. در سال ۱۳۷۸ شمسی فعالیتهای عمرانی و نما کاری و اجرای طرحهای توسعه و محوطه سازی و ایجاد فضای سبز، به طرز زیبایی در این بقعه انجام شده است.
بنا بر روایت شبستان، به گواه زیارتنامه موجود در امامزاده، سیده ملک خاتون(س) از نوادگان امام موسی کاظم(ع) است. تکریم سیده اما فقط به این دلیل نبوده. او بهعنوان اولین زن حاکم در دوره اسلامی ایران شناخته میشود که ۳۲ سال با هوشمندی در ملک ری حکومت کرد. تدبیری که بانو در مقابل تهدید سلطان محمود غزنوی به کار بست و مانع حمله او به ری شد، اصلیترین عامل شهرت او در تاریخ است.
بنای اصلی حرم، تاریخی و از آثار زمان فتحعلی شاه قاجار است که طبق کتیبه سنگ مرمر و کاشیهای مرقد توسط نواب علیه سلطنت خانم ملقب به محترم السلطنه بنت بدیع الملک میرزای عماد الدوله در سال ۱۳۰۹ ه ق تعمیر گردیده است.
بنای فعلی بقعه شامل ایوان آجری و رواق جدید سر تاسری اطراف است و ورودی آن از سمت شمال و نمای آن فاقد کاشیکاری است. در سال ۱۳۸۱ شمسی، به دلیل فرسودگی ضریح چوبی مشبک عهد قاجار، ضریح جدید مطلا و بدیعی توسط استاد روزگاریان در اصفهان ساخته شده و در این مکان نصب گردیده است. طرح مرمت سر در قدیمی محوطه نیز با هماهنگی میراث فرهنگی در دست اقدام است. طبق متن زیارتنامه موجود، صاحب بقعه از نوادگان امام موسی کاظم (ع) است.
بقعه مزبور دارای محوطه ای پارک مانند همراه با وسایل بازی کودکان و دیگر امکانات مورد نیاز زائران است و مراسم دعا و روضه خوانی در طول هفته در آن برگزار می شود.
سیده ملک خاتون یا شیرین دخت اسپهبد رستم طبری معروف به امالملوک از فرمانروایان آل بویه بود. او اولین زن حکومتگر شیعی مذهب در تاریخ ایران بود.
او از خاندان باوندیان طبرستان بود. او همسر فخرالدوله دیلمی و همچنین مادر دو تن از شاهان آل بویه به نامهای شمسالدوله دیلمی و مجدالدوله دیلمی بود. پس از مرگ همسرش در شعبان ۳۸۷ قمری، دو پسر او به پادشاهی ری و همدان رسیدند و به سبب اینکه هنوز در سنین خردسالی به سر میبرند، ادارهٔ امور و نیابت سلطنت به ملکهٔ فخرالدوله واگذار شد. او از شعبان ۳۸۷ تا مرگ اش در ۴۰۷ هجری قمری در عمل حکومت را در دست داشت.
سرآغاز قدرت سیاسی خاندان «باوندی» در طبرستان را می توان به زمان اسپهبد قارن باوندی (قرن سوم هجری) مربوط دانست.
محمود غزنوی در مدتی که ملکه سیده خاتون زمام کارها را در دست داشت، اندیشهٔ تسخیر ری را داشت و یک بار با نامه و پیام از وی درخواست تا در ری خطبه و سکه به نام سلطان کند اما جواب سنجیدهٔ وی او را ازین درخواست خویش منفعل کرد و از اندیشهٔ درگیری با پیرزنی که شکست از او مایهٔ رسوایی بود و پیروزی بر او هم چنانکه خود وی در جواب سلطان خاطر نشان کرده بود، افتخاری نداشت، منصرف کرد. اما زمانی که شوهر او فخرالدوله دیلمی در قلعه طبرک درگذشت سیده خاتون جانشین او شد و بر بخشی از مناطق شمالی و مرکزی ایران از جمله ایالت ری فرمانروایی کرد. فرزند آنها ابوطالب رستم، لقب مجدالدوله گرفت.
جنبههای مثبت شخصیت سیده خاتون در ابعاد فرهنگی، مذهبی، سیاسی و مدیریتی مورد توجه مورخین قرار گرفتهاست. عنصر المعالی درباره سیده خاتون مینویسد: «زنی ملکزاده و عفیفه و زاهد بود». آنچه سیده خاتون را بیش از هر چیز دیگری مورد توجه مورّخان قرار داده، نقش سیاسی او در دوره حکومت همسرش فخرالدوله و فرزندش مجدالدولهاست. فخرالدوله در طول دوران اولیه حکومتش، بر اندیشه سیاسی و مدیریت صاحب بن عباد، وزیر مشهور شیعی مذهب، متّکی بود و پس از مرگ صاحب در ۳۸۵ هجری، سیده خاتون سمت مشاورت شاه را بر عهده گرفت. هرچند امور دربار و دیوان به دو تن ار کارگزاران سپرده شد، ولی سیده خاتون بر آنان نظارت مستقیم داشت و در واقع، فخرالدوله این بار در امور سیاسی و مدیریتی به سیده خاتون تکیه کرد. نظارت سیده خاتون به امور سیاسی محدود نمی شد.
او بر امور مالی نیز نظارت کامل داشت و کلید خزاین فخرالدوله تا هنگام مرگ در اختیار سیده خاتون بود. به گواهی تاریخ، او بهتر از فخرالدوله مملکت را اداره میکرد و در حفظ و توسعه آن موفق بود. پس از مرگ فخرالدوله در ۳۸۷ هجری، سیده خاتون فرزندش ابوطالب رستم مجدالدوله را جانشین پدر کرد. پسر دیگرش، ابوطاهر شاه خسرو، ملقب به شمسالدوله، را نیز به حکومت همدان فرستاد و حکومت اصفهان را به پسر دیگرش ابوشجاع بویه عینالدوله، که هفت ساله بود، سپرد. به همین علت، سیده خاتون از آن پس «امّالملوک» لقب گرفت. سیده خاتون با توجه به سن کم فرزندش، مجدالدوله و با برخورداری از حمایت برادرش، اسپهبد طبرستان، امور حکومت ری، یعنی حکومت شاخه جبال آل بویه را در دست گرفت. سیده خاتون بر تمام امور حکومتی مسلّط بود. دستورهای حکومتی با صلاحدید او صادر می گردید. ابن اثیر مینویسد: «مادر مجدالدوله همچنان فرمان میراند و نامه شهریاران بدو میخواندند و او بدیشان پاسخ میفرستاد.»
مجدالدوله دیلمی در هنگام خردسالی به امارت ری نشست و اوقات خود را بیشتر در مطالعه و تفریح به سر میبرد و امارت واقعی تمام قلمرو او و برادرش شمسالدوله در حقیقت به دست ملکه سیده خاتون بود، با این حال مجدالدوله یک بار در سال ۳۹۷ قمری در همان سالهای کودکی به تحریک اطرافیان بر ضد مادر برانگیخته شد. سیده خاتون با اقتدار تمام و با کسب حمایت از مقتدران محلّی، که با آنان رابطه خویشاوندی نیز داشت، توانست شورشهای فرماندهان سپاه و توطئه کارگزاران دیوانی و درباری را فرونشاند.
نقش فعّال او در مسائل سیاسی و نظامی دوره مجدالدوله تا آنجا پیش رفت که وقتی پسرش، مجدالدوله، به کوشش وزیرش سعی در کوتاه کردن دست سیده خاتون از امور حکومتی داشت و برای این منظور حمایت بعضی از سرداران سپاه را نیز کسب کرده بود، سیده خاتون به یاری بدرحسنویه، حاکم کرد دینور، ری را تسخیر کرد و مجدالدوله را برکنار نمود و برادرش شمسالدوله را به جای او نشاند.
چندی بعد با او دوباره بر سر مهر آمد و او را به امارت ری بازگرداند و شمسالدوله را به همدان فرستاد. به گفته عتبی، مادر مجدالدوله معتضد به کثرت اقارب و شوکت عشایر [بود] و از سر تحکّم و تغلّب در حل و عقد و امر و نهی ملک با لشکر دیلم سخن میراند و میان او و مادر بدین سبب وحشت افتاد».
هرچند سیده خاتون بلافاصله پس از مدتی کوتاه ـ چون شمس الدوله را نسبت به مجدالدوله سرکشتر یافت ـ مجدداً حکومت را به مجدالدوله باز گرداند، اما مسلّما این نوع تغییرات سیاسی، آن هم با سرعتی اینچنین، نیاز به اقتدار سیاسی و حمایت نظامی و درایت و کیاست فوق العاده داشت که سیده خاتون آن را دارا بود. گردش امور درباری و دیوانی به دست یک زن در ایران دوره اسلامی تا زمان سیده خاتون سابقه نداشت و او یک زن شیعی مذهب بود که با تدبیر سیاسی، قلمرو وسیعی از ایران را تحت سلطه گرفته بود و بر آن حکومت می کرد. مهمترین نقش سیده خاتون در حکومت شاخه جبال آل بویه، حفظ قلمروش از تهدید و حملات نظامی قدرتمندترین امیر منطقه در آن زمان، سلطان محمود غزنوی، بود.
سلطان محمود غزنوی، که همزمان با حکومت مجدالدوله و مادرش، فتوحات بسیاری در خراسان و هند و غزنه داشت، در ادامه توسعه طلبیهای خود به جانب ری کشیده شد و از سیده خاتون خواست تا نسبت به او اعلام اطاعت کند و در صورت استنکاف، او را تهدید به لشکرکشی به ری نمود. پاسخ سیده خاتون حکایت از تدبیر سیاسی او داشت و همین جواب مانع پیشروی سلطان محمود در آن زمان به ری گردید.
شهرت سیده خاتون تنها بخاطر عدل و انصاف، کفایت و خوشنامی و یا زن بودنش نیست، همچنین به سبب جواب دندان شکنی که در مقابل دعوت تهدید آمیز سلطان محمود غزنوی به وی میدهد نیز میباشد. روایت است سلطان محمود وقتی که بیشتر شهرهای ایران را گرفت؛ چند بار در صدد گرفتن ری برآمد ولی هر بار سیده ملک خاتون بلطائف الحیل متوسل شد و محمود را بطریقی از این کار منصرف ساخت. تا اینکه محمود سرانجام مصم شد ملک ری را از سیده ملک خاتون بگیرد و در این زمینه بدو نامه ایی نوشت.